همهچیز از "آگوست 1973" آغاز شد. روزی که چند سارق تصمیم گرفتند که به کردیت بانک شهر استکهلم، پایتخت سوئد، دستبرد بزنند. عملیات آنها موفقیتآمیز نبود و نیروهای پلیس بانک را محاصره کردند.
حجم آتش از دو طرف بالا گرفت و سارقین تنها راهچاره برای زندهماندن خود را در گروگانگیری کارمندان بانک میدیدند. آنها 4 نفر از کارکنان بانک را گروگان گرفتند (سه زن و یک مرد) و این گروگانگیری تا 6 روز ادامه یافت. سرانجام این غائله خاتمه پیدا کرد، بدون اینکه به کسی آسیبی برسد.
پس از اتمام ماجرا، اتفاقات عجیبی رخ داد. گروگانها پس از آزادی حاضر نشدند در دادگاه علیه سارقین شهادت دهند. جالبتر اینکه آنها از پلیس سوئد به دادگاه شکایت کردند که چرا چنین رفتار خشونتآمیزی با دزدهای بانک داشتهاند! حتی یکی از کارمندان زن بانک با سردسته گروه سارقین، رابطه عمیق عاطفی پیدا کرد و پس از عفو مشروط وی، با هم ازدواج کردند.
این واقعه، سرآغازی بود بر تعریف یک اصطلاح جدید در علم روانشناسی که بعدها به سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome) معروف شد. در واقع این ماجرا، وجه تسمیۀ این نامگذاری بود که توسط روانشناسی به نام "فرانک اوخبرگ" صورت پذیرفت. برای آشنایی بهتر با این سندروم و اثرات آن بر سازمانها، با ما همراه باشید.
سندرم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome)، پدیدهای روانشناختی است که در آن گروگان نسبت به گروگانگیر خود، احساس همدردی و یکدلی پیدا میکند. البته لزوما این سندرم فقط در زمان سرقت مسلحانه بروز پیدا نمیکند! احتمالاً شما نمونههایی از این سندرم را در اطرافیان خود مشاهده کردهاید.
برای مثال، زنی که دائما تحت آزار و اذیت همسرش است؛ ولی همچنان عاشقانه او را دوست دارد. همچنین در رابطۀ والدین با فرزندانشان و یا ارتباطات دوستان نزدیک با هم، مثالهایی از این دست به وفور یافت میشوند. ما در این مقاله میخواهیم یکی از فراگیرترین نوع این پدیده را بررسی کنیم. رابطهای بین کارمند و کارفرما که میتواند موجب ظهور این سندرم شود. سندرمی به نام «سندرم استکهلم سازمانی».
انسانها در جامعه مدرن امروز، خودخواسته یا ناخواسته، بیشتر زمانشان را در محیط کار سپری میکنند. شاید بیشتر از خانواده خود، همکاران یا مدیرانشان را میبینند و با آنها مروادات کاری دارند. بنابراین نقش شغل هر فرد در جایگاه اجتماعی او، امری غیرقابل کتمان است.
سندرم استکهلم سازمانی، پدیدهای است فراگیر در محیطهای کاری که در آن کارمندان و کارگران، بهدلیل وفاداری بالا و احساس تعلق به سازمان، مورد سوءاستفاده مدیران بالادستی خود قرار میگیرند. بروز این سندرم، بیشتر در افرادی مشاهده شده که یا سابقه کار طولانی در سازمان داشتهاند و یا نیازهای شخصی آنها (نیاز مالی، عدم توانایی، کمبود موقعیت شغلی مناسب و..) سبب وابستگی آنها به شغلشان شده است.
همچنین این سندروم بهگونهای است که رابطه کارفرما و کارمند، شبیه به رابطه میان گروگان و گروگانگیر شده و زیردستان سرنوشت خود را در اختیار مدیران بالادستی میبینند. حق و حقوقشان نادیده گرفته میشود، مجبور به پذیرش اضافه کاریهای اجباری هستند و انواع بد رفتاریها را تحمل میکنند.
کارمندانی که از این سندرم رنج میبرند، میل عجیبی به نادیده گرفتن نیازها و حق و حقوق خود دارند و نسبت به سیستمی که به وسیله آن تحتفشار قرار گرفتهاند، رابطهای احساسی و حمایتی برقرار میکنند. این افراد، نوعی سمپاتی و تعلق خاطر نسبت به فرد یا سیستم شکنجهگر دارند. این روابط معمولاً به سلامتی روحی و حتی جسمی آنها، آسیبهای شدیدی وارد میکند.
بهعلاوه اغلب این کارمندان رفتار بد مافوق خود را برای پیشرفت سیستم توجیه کرده و کاملاً منطقی میپندارند؛ به نحوی که اگر دیگران این رفتارها را زیر سؤال ببرند، با عصبانیت از وفاداری خود دفاع میکنند. البته ظهور و بروز این سندرم در افراد، نشانههای دیگری هم دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
علائم ابتلا به سندرم استکهلم سازمانی
اگر نشانههای زیر را در خود مشاهده کردید، احتمالا شما در محیط کارتان،دچار این سندرم شدهاید.
- وقتی مدت زمان زیادی از روز را در شرکت مشغول به کار هستید.
- وقتی قهرمان تمامی رویاهای شما، مدیرتان میشود و از نظر شما او لایقترین فرد در محل کارتان میباشد.
- وقتی مدیر یا همکاران با سابقهتر، کاملاً آشکار و واضح شما را تهدید میکنند ولی شما آن را حس نمیکنید و یا نصیحت دوستانه میپندارید.
- وقتی احساس میکنید زمان مناسبی برای تغییر و پیشرفت فرا رسیده است؛ اما مدیر شما اهمیتی به این مسئله نمیدهد.
- وقتی تمامی حرکات و رفتار شما، به شدت تحت کنترل مدیرتان است.
- وقتی این حس به شما تلقین میشود که اگر مدیرتان نباشد، زندگیتان به مشکل میخورد و قادر به فعالیت مجدد نخواهید بود.
البته خاطرتان باشد که پیچیدگی مسائل روانشناختی را هم باید در نظر بگیرید. صرف داشتن یک یا دو نشانه از علائم فوق، به این منزله نیست که شما حتماً مبتلا به این سندرم هستید. برای مثال بیماری ویروس کرونای جدید، علائمی نظیر سرفه، تب، گلودرد، خستگی و... دارد؛ ولی هرکسی که تب و گلو درد داشته باشد، لزوماً به کرونا مبتلا نشده است! از طرف دیگر باید سعی کنیم واقعبین باشیم. بازار کار در کشور ما اوضاع چندان خوبی ندارد. از این رو کارفرمایان مجبورند روند کاری طاقت فرسایی را برای کارمندان و کارگران، در نظر بگیرند.
بنابراین شرایط عمومی جامعه، اعم از اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را هم باید در ظهور و بروز این سندرم، در نظر داشته باشیم. به هر حال ما در ایران زندگی میکنیم؛ پس نباید انتظار رفتارهای مدیریتی درجه اولی را از مدیران داشت.
با این وجود اگر احساس میکنید واقعاً به سندرم استکهلم سازمانی مبتلا شدهاید؛ جای نگرانی نیست. چون قطعاً با یک بیماری لاعلاج رو به رو نیستید! در ادامه راهکارهای عملی درمان سندرم استکهلم را برای شما بازگو خواهیم کرد.
راههای درمان سندرم استکهلم سازمانی
سندرم استکهلم سازمانی، مانند سایر اختلالات ذهنی و جسمی، روشهای متنوعی برای پیشگیری و درمان دارد.
اگر میخواهید یک کارمند با عزتنفس باشید، راههای زیر به شما کمک خواهد کرد:
1. در برابر زورگویی، مقاومت کنید؛
همیشه به خاطر داشته باشید هیچ راهحلی به اندازه صحبت مستقیم، جواب نداده است. خواستههای بیجای مدیر خود را مؤدبانه رد کنید و به او صریحاً بگویید که مهرهای اسثمار شدنی نیستید. همواره یکی از بزرگترین حسرتهای افرادی که گرفتار سندرم استکهلم سازمانی شدهاند، این است که در مقابل رفتارهای بد مقاومت نکردهاند.
2. از همکاران خود کمک بگیرید؛
قطع کردن ارتباط کارمندان با یکدیگر، از مهمترین ویژگیهای مدیران کنترلگر میباشد. سعی کنید در تله آنان گرفتار نشوید و منافع مشترکی که با همکارانتان دارید، در نظر بگیرید. مشورت با آنها، کمک شایانی به حل مشکلات سازمانی شما خواهد کرد.
3. فاصلهگذاری سازمانی را رعایت کنید؛
از مدیرتان فاصله بگیرید و امیدوار باشید تا شرایط به مرور زمان، تغییر کند، اما توجه داشته باشید که امکان دارد مدیر شما (گروگانگیر)، رفتار بد خود را ادامه داده و حتی تشدید کند. بنابراین باید آگاهانه این کار را انجام دهید تا موجب سختتر شدن شرایط شما در محل کارتان نشود.
4. هر رفتار غلطی را توجیه نکنید؛
تلاش برای پذیرفتن شرایط، همدردی کردن و همدلی با مدیرتان، نه تنها باعث ارتقای جایگاه شما نخواهد شد؛ بلکه رفتارهای کنترلکننده کارفرما را توجیهپذیر میکند و شما را دقیقاً در مسیر سندرم استکهلم سازمانی قرار خواهد داد. بنابراین نباید تمام رفتارهای مثبت و منفی او را قبول کرده و توجیه کنید. تنها رفتارهای درست مدیرتان، قابل پذیرش هستند.
5. فراموش نکنید حمله، بهترین دفاع است!
همیشه هر رئیسی، رئیسی هم دارد.! شما میتوانید شکایت خود از مدیرتان را به مدیران بالادستی، ارجاع دهید. اصلاً از این موضوع ترس و واهمه نداشته باشید. اگر حق با شماست، پس این شما نیستید که باید بترسید. مسلماً در هر ارگان یا سازمانی، مدیرانی وجود دارند که متعهد به قانون باشند. البته توصیه ما به شما اینست که نتایج موارد قبلی این گونه شکایات را جویا شده و پس از آن این کار را انجام دهید.
6. راه آخر: استعفا!
به یاد داشته باشید که عزتنفس شما، ارزش بالاتری نسبت به موقعیت شغلیتان دارد. اگر هیچ کدام از روشهای فوق نتیجه نداد، بدانید که شما مجبور به تحمل این شرایط نیستید. همیشه حق استعفا دادن را خواهید داشت، اما دقت داشته باشید که این کار را با برنامهریزی و تفکر کافی صورت دهید. شرایط را بسنجید و مقایسهای کامل بین موقعیتهای مشابه شغلی، داشته باشید. گاهی اوقات بروز نشانههای سندرم استکهلم سازمانی، به قدری شدید است که هیچ یک از روشهای فوق پاسخگو نیست. در چنین شرایطی بهترین کمک به این افراد، رواندرمانی میباشد.
درمان شناختی رفتاری «CBT»، بهترین راهکار برای درمان کسانی است که به این سندرم، دچار میشوند. در این روش درمانی، روانشناس تلاش میکند که احساسات ناکارآمد و باورهای نادرست فرد را نسبت به گروگانگیر (مدیر) تغییر دهد، تا وی بتواند درک درست و روشنی نسبت به شرایطی که تجربه کرده است، داشته باشد. همچنین امکان شکلگیری اختلال استرس پس از سانحه «PTDS» نیز در فرد وجود دارد. در موار حادتر، حتی ممکن است از دارودرمانی برای کاهش استرس فرد، کمک گرفته شود. در چنین شرایطی داروهای ضداضطراب تجویز میشوند.
عزتنفس شما، مهمتر از مدیر شماست!
حاصل یک سیستم کنترلگر، منزوی کردن افراد و استفاده ابزاری از آنها میباشد. چنین سیستمهایی خواهان کنترل همه افکار و رفتارهای افراد و مدیریت آنها هستند. در واقع یک دیکتاتوری مطلق، در چنین شرایطی سکوت بدترین عمل است. شما قبل از این که کارمند یا کارگر مدیر خود باشید، یک انسان هستید و باید مورد احترام واقع شوید. مدیر شما، فقط بخاطر داشتن جایگاه شغلی بالاتر، نمیتواند از شما سوء استفاده کرده و شما را از حقوق مسلمتان محروم کند. همیشه به یاد داشته باشید که عزت نفس شما، مهمتر از مدیر شماست. هرآنچه گفتیم در این دو بیت از خیام نیشابوری، چه زیبا و استادانه نهفته است:
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
با نان جوین خویش حقّا که بِه است
به زآنکه طفیل خوان ناکس بودن
کالوده به پالودۀ هر خَس بودن
شما کارجویان و کارفرمایان محترم، میتوانید با مراجعه به وبسایت کارلیب به نشانی karlib.com، از خدمات آن در جهت استخدام نیروی انسانی و یا یافتن موقعیتهای شغلی متناسب با مهارت های خویش بهرهمند شوید. کارلیب، سامانهای آزمون محور برای استخدام افراد جویای کار میباشد؛ تا هم کارفرما مهارتهای کارجو را محکزده و هم کارجو شغل متناسب با علایقش را از میان انبوه فرصتهای شغلی، انتخاب کند. همچنین با مراجعه به قسمت وبلاگ کارلیب، میتوانید به بانک مقالات این مجموعه، دسترسی داشته باشید و با مطالعه مطالب این بخش، دانش و مهارتهای شغلی و مدیریتی خود را افزایش دهید.
درود و سپاس ، فقط میتونم بگم که در کارتان عالی هستین
حساب توییتری هم دارید؟
احسنت عالی بود
چطوری می تونم باهاتون ارتباط بر قرار کنم
چرا اینقد زیاد؟
afarin matlab khobi bood
محتوا خوبی بود
خیلی خوشحالم که هستین
aaaaliii bood
دمتون گرم
چه سایت قشنگی دارین