زندگی ما سرشار از موقعیتهایی است که ما را مجبور به تصمیم گیری میکند. صبح چه ساعتی بیدار شوم؟ کفشهای مشکی را بپوشم یا قهوهای؟ چه چیزی برای صبحانه بخورم؟ باک ماشین را صبح پر کنم یا بعد از کار در راه بازگشت به خانه؟ وقتی که سرکار رسیدم اول کدام کار را انجام دهم؟ به ایمیلهایم پاسخ دهم یا به پیامهای صوتی گوش کنم یا با همکاران خود ملاقات کنم؟
شما در تمام روز کاری خود با بسیاری از فرآیندهای تصمیم گیری روبرو میشوید. بعد از کار نیز دائماً در حال تصمیمگیری هستید. مثلا شام را در داخل خانه بخورم یا بیرون؟ حوصله انجام چه کاری را دارم؟ چه موقع روزنامه بخوانم یا چه زمانی ایمیلهای شخصیم را بررسی کنم؟
اهمیت تصمیم گیری
گاهی اوقات تصمیمات عادی روزانه زندگی پر مشقت شما با نیاز به گرفتن تصمیمات مهم به وقفه میافتد. برای مثال قطعهای از ماشین شما خراب شده و شما باید تصمیم بگیرید که مبلغ ده میلیون برای تعمیر هزینه کنید یا به دنبال ماشین جدیدی بگردید؟
همچنین شخصی که با آن قرارداد بسته بودید از شما میخواهد که آپارتمان او را تخلیه کنید و به جای دیگری بروید. کارمند شما میخواهد از زیر کار فرار کند. رئیستان به شما گوشزد میکند که ممکن است اخراج شوید و باید به دنبال پیدا کردن شغلی جدید باشید.
بیشتر فعالیتهای ما تحت تأثیر تصمیمات مهم هستند تا این که تحت تسلط ویژگیهای انسانی باشند. هیچکدام از ما اختیار زندگی کردن بدون تصمیمگیری را نداریم. در حقیقت یکی از وظایف اولیه که والدین در پرورش فرزندان خود دارند؛ آماده بودن آنها برای تصمیمگیری در مورد خودشان است.
تصمیمگیری قلمرو عظیمی را پوشش میدهد و به همه تصمیمات مهم مثل قبول پیشنهاد ازدواج تا تصمیمات عادی زندگی روزمره مثل انتخاب از بین انواع مواد غذایی تعمیم مییابد.
اصولاً تصمیمگیری بیشتر مردم در زمینه انتخابهای بزرگ مثل ازدواج فرزندان، دانشگاه، شغل و خرید خانه است. همواره بسیاری از تصمیمات روزانه که ما میگیریم؛ تاثیر فوقالعادهای در شکل دادن به زندگی ما دارند.
شخصی که مشکل زمانبندی و برنامه ریزی دارد، زمان را اغلب به هدر میدهد و معمولاً برای حضور به موقع در سرکار، جلسات و وقایع اجتماعی تاخیر دارد؛ این شخص با کاهش عملکرد و بروز مشکلات و روابط شخصی مواجه است. آنچه که در سطح تصمیماتی کوچک ظاهر میشود، منجر به از دست دادن کار یا از دست دادن روابط دوستی میشود.
در بسیاری از موارد شخص بد شانس؛ فقط فردی است که بد تصمیم میگیرد. از مدرسه اخراج میشود، مصرف مواد را امتحان میکند و اعتقاد دارد هیچ وقت معتاد نمیشود. حتی برخی از سرمایهگذاریهای بیهوده و ابلهانه را انجام میدهد و برای بالا بردن مهارتهای شغلی، تلاش نمیکند.
فرصتهای مهم تجاری را از دست میدهد یا برای مدتی طولانی به تاخیر میاندازد. تصمیم میگیرد پولش را پس انداز کند تا اینکه با آن بیمه سلامتی خریداری کند. فکر نمیکند ضروری است که نسخه چاپی ریز را در یک قرارداد مطالعه کند یا میگوید بین خوردن مشروب و رانندگی به طور همزمان مشکل وجود ندارد.
بنابراین تصمیمات کوچک و بزرگی که میگیریم نباید خیلی سرسری گرفته شود. اگر به این تصمیمات اهمیت ندهیم؛ آینده خود را به دست تقدیر میسپاریم. آنچه شما هستید و چیزی که خواهید شد؛ عمدتا به وسیله فرصتهای تصمیمگیری شما مشخص میشوند. مرگ و میر در مبتلایان به سرطان ریه در افراد سیگاری امری اتفاقی نیست.
همچنین افرادی که پسانداز دارند؛ در سنین پیری نسبت به کسانی که پسانداز ندارند، کمتر نیازمند و محتاج میشوند. بسیاری از افراد تحصیلکرده و با استعداد با تصمیمگیریهای نادرست زندگی خود را به نابودی میکشند و در عوض برخی دیگر با استعداد معمولی و فرصتهای حداقل؛ بسیار عالی و ثروتمند زندگی میکنند.
زیرا آنها یاد گرفتهاند که چگونه تصمیمهای هوشمندانه بگیرند. در واقع چیزی که اغلب به شانس و اقبال نسبت میدهیم، چیزی جز تصمیمگیری درست در زمان مناسب نیست.
مهارت تصمیم گیری
میتوان گفت تصمیمگیری خوب جزء بزرگی از خوشبختی و شانس است و نکته مهم این است که در اکثر موارد، کیفیت زندگی شما حاصل کیفیت تصمیمگیری شما است. خبر خوش این است که شما میتوانید مهارتهای تصمیمگیری خود را بهبود ببخشید.
زیرا وجود این مهارتها برای موفقیت در زندگی ضروری است و این در حالی است که اکثر ما آموزش رسمی و وسیعی درباره چگونگی تصمیمگیری ندیدهایم. شما نباید تنها به تجربیات تکیه کنید. در ادامه این مقاله قصد داریم تا دانش زیربنایی را که شما برای یک تصمیمگیری اثرگذار به آن نیاز دارید؛ به صورت مختصر و قابل فهم در اختیار شما قرار دهیم.
کامل کردن مهارتهای تصمیمگیری، تضمینی بر این نیست که همه تصمیمات شما نتیجه دلخواه شما را بدهد. مهارت تصمیمگیری خوب بر راه مناسب برای رسیدن به یک تصمیم تمرکز میکند. شما کنترلی بر نتایج و پیامدهای آن ندارید، تنها میتوانید روند رسیدن به پیامدها را کنترل کنید.
یک مثل قدیمی میگوید: «در یک مسابقه همیشه سرعت و در یک نبرد همیشه قدرت حرف اول را میزند». بالا بردن مهارتهای تصمیمگیری، شانس شما را برای پیروزی در نبردها و مسابقات زندگی افزایش میدهد.
یک داستان تکراری
آقای "الف" با تصمیمی روبرو بود که بسیاری از ما در ۱۷ یا ۱۸ سالگی با آن مواجه شدهایم. او با کسب رتبه بالا در دبیرستان باید تصمیم میگرفت که به کدام دانشگاه برود. انتخاب دانشگاه تصمیمی بزرگ و جدی است.
این انتخاب تعیینکننده است؛ زیرا مشخص میکرد که او در چهار سال آینده کجا خواهد بود. این تصمیم ادامه مسیر زندگی او را مشخص میساخت.
آقای "الف" رویکرد روشنی برای این تصمیمگیری نداشت و با لیست کردن معیارهای خود، به تصمیمگیری در مورد دانشگاه مورد نظرش اقدام کرد و دانشگاههایی را در اولویت قرار داد که از زادگاهش زیاد دور نباشند تا بتواند به راحتی آخر هفتهها و تعطیلات به خانه برود.
آقای "الف" دانشگاهی میخواست که برنامه حسابداری داشته باشد. چون مطمئن بود که این همان چیزی است که برای او اهمیت بیشتری دارد. او دانشگاهی با شهرت خوب و هزینه مناسب میخواست.
اگر هزینههایش بیش از پنج میلیون در ترم میبود باید از کسی کمک مالی میگرفت یا بر روی شغلی پاره وقت حساب باز میکرد. زیرا این موضوع به او کمک میکرد تا از عهده هزینههایش برآید. بعد از مروری کلی و دقیقتر؛ اولویتهای بیشتری به لیست خود اضافه کرد.
مثلاً دانشگاهی که حداقل یکی از دوستانش به آنجا میرفت یا وجود یک انجمن علمی فعال را مزیت محسوب میکرد. وقتی آقای "الف" نظر پدرش را درباره لیست اولویتهایش جویا شد، پدرش گفت که همه معیارهای وی اهمیت یکسانی ندارند. هزینهها یا داشتن برنامه حسابداری در دانشگاه میتواند خیلی مهمتر از معیارهایی مانند انجمنهای علمی باشد. او انتقادهای وارد شده به لیست اولویتهایش را پذیرفت.
بنابراین هر یک از اولویتهای خود را با امتیاز ۱ تا ۱۰ شمارهگذاری کرد و با مشاور مدرسه خود صحبت کرده و با استفاده از کتابخانه و جستجو در اینترنت، لیستی کامل از همه دانشگاههای احتمالی تهیه کرد که میتوانست در آنها پذیرفته شود. در نهایت، این تلاشها به یافتن ۲۰ دانشگاه منجر شد و سپس آقای "الف" به ارزیابی این ۲۰ گزینه پرداخت.
او با مطالعه هرچه بیشتر درباره هر دانشگاه، دیدار با افرادی که در دانشگاهها تحصیل میکردند یا چرخیدن در محوطه برخی از دانشگاهها؛ به یک استفادهکننده آگاه تبدیل شده بود که به نظر میرسید اولویتهایش را به بهترین نحو با یکدیگر هماهنگ کرده است.
همانطور که هر دانشگاه را در مقابل معیارهایش مقایسه میکرد، ضعفها و نقاطقوت هر یک را حساب میکرد. سرانجام دانشگاهی را تعیین کرد که بالاترین امتیاز را بر اساس ارزیابیش داشت و بدینترتیب این دانشگاه انتخاب اول قرار گرفت. مراحلی که آقای "الف" به کار برده بود یک فرایند تصمیمگیری عقلانی نامیده میشود.
این فرایند از این جهت عقلانی است که او با وجود مواجهه با محدودیتها، به دنبال انتخابی بود که بیشترین رضایت را برای او فراهم میکرد.
تصمیمات خوب بر اساس عقلانیت ایجاد میشود؛ زیرا تصمیمهایی که بر پایه منطق تحلیل و سنجیده میشود و در پی این تصمیمها جستجوی اندیشمندانه برای تکمیل اطلاعات منجر به نتایجی مناسب میشود.
جستجوی عقلانی شما را مجبور میکند که با ارزشهای خود روبرو شوید و به گونهای عمل کنید که اولویتهای شما منطقی شود. همانطور که یک خط مستقیم کوتاهترین فاصله بین دو نقطه است؛ عقلانیت نیز به عنوان کوتاهترین فاصله بین جایی که هستید و جایی که میخواهید باشید تعریف میشود.
مراحل تصمیم گیری
به صورت خلاصه تصمیمات منطقی و عقلانی را میتوان در شش مرحله زیر خلاصه کرد؛ این شش مرحله دقیقاً مشابه مراحلی است که آقای "الف" در داستان تکراری ما برای انتخاب دانشگاه طی کرد.
1. مسئله را شناسایی و تعریف کنید؛
2. معیار تصمیمگیری را تعریف کنید؛
3. معیارها را امتیاز دهید؛
4. گزینه ایجاد کنید؛
5. هر گزینه را ارزیابی کنید؛
6. گزینه با بالاترین امتیاز را انتخاب کنید؛
اشتباهات رایج در تصمیم گیری
اکنون این سوال پیش میآید که چه چیزی از فرایند تصمیمگیری آقای "الف" عاقلانه نبود؟ در اینجا سیر منطقی وجود دارد. او با وجود علاقهای ضمنی شروع میکند و سپس به دنبال دلیل برای رد کردن آن میگردد.
تمرکز او بر دانشگاهی است که به او کمک مالی بزرگی پیشنهاد بدهد و از اهداف و معیارهای دیگر خود چشمپوشی میکند. او تصمیم میگیرد به دانشگاهی برود که بهترین دوستانش به آنجا میروند یا اینکه انتخابهایش را بر اساس آنچه در بروشورهای دانشگاههای مختلف خوانده بود؛ انجام میدهد.
هر کدام از این رویکردها احتمال این امر که او از تصمیم خود سرخورده شود یا نسبت به تصمیم خود احساس نارضایتی کند افزایش داده و ممکن است باعث شوند تا او به دانشگاه دیگری منتقل شود.
ما برای آینده برنامهریزی نمیکنیم. برای بسیاری از ما فکر بلندمدت اغلب دشوار است. به همین دلیل تمایل داریم به صورت فیالبداهه و لحظه واکنش نشان دهیم و در دنبال کردن اولویتهای خود، به صورت نامنسجم عمل کنیم و از مسیر مستقیم رسیدن به اهداف خود منحرف شویم.
بسیاری از ما در مورد دانش و توانایی خودمان بیش از حد به خود اطمینان داشته و این منجر به تجزیه و تحلیل بسیار کم گزینههای در دسترس میشود، اما در مورد تواناییهای خود، بر روی بهترین انتخاب زیادی خوشبین هستیم و همین عوامل باعث میشود تا تصمیمگیری منطقی نداشته باشیم و در اخذ تصمیمات خود اشتباه کنیم.
در ادامه این مقاله به بررسی سه مفهوم کاربردی در فرایند تصمیمگیری میپردازیم که آشنایی با آنها به شما کمک میکند که تصمیمات بهتری بگیرید.
مفاهیم کاربردی در فرایند تصمیم گیری
1. ریسکپذیری و احتمال موفقیت
خانم "دال"، حسابداری ۴۵ ساله است. او اخیرا توسط پزشک خود مطلع شده که مبتلا به یک بیماری مزمن قلبی است. بیماری خانم دال تا اندازهای جدی است که او باید بسیاری از عادتهای روزمره خود را تغییر دهد. مثل کم کردن حجم کار، تغییر قابل توجه در رژیم غذایی و چشمپوشی کردن از تفریحات مورد علاقه خود.
پزشک این خانم پیشنهاد انجام یک عمل جراحی حساس را به او داده است که در صورت موفقیت، میتواند بیماری قلبی او را از بین ببرد. هر چند که تضمینی برای موفقیت عمل جراحی وجود ندارد و در حقیقت احتمال مرگ در صورت عدم موفقیت وجود دارد.
تصور کنید که خانم "دال" میخواهد با شما مشورت کند. اگر قرار باشد عمل جراحی را به او پیشنهاد کنید؛ حد احتمال موفقیت عمل جراحی از ۱ تا ۱۰ را چند تخمین میزنید؟
"کیم" یک تاجر زن موفق است. او در چندین فعالیت اجتماعی که اعتبار قابل توجه در نظر عموم دارد؛ شرکت کرده است که از طرف رهبران حزب سیاسی خود به عنوان یک نماینده کنگره مجلس برای انتخابات بعدی مورد توجه قرار گرفته است. حزب سیاسی که "کیم" عضو آن است؛ یک اقلیت در منطقه محسوب میشود.
اگرچه در بعضی از انتخابات گذشته پیروز بوده است، اما "کیم" تمایل دارد این قدرت سیاسی را حفظ کند. او به دلیل آن که حزب پشتوانه مالی کافی برای مبارزه انتخاباتی در اختیار ندارد؛ مجبور است که برای این کار هزینه زیادی صرف کند و از طرف دیگر او مجبور به تحمل فشارها و حملههای رقبای انتخاباتی خود در این انتخابات داغ و فشرده است.
تصور کنید که "کیم" میخواهد با شما مشورت کند. از ۱ تا ۱۰ چه امتیازی در مورد موفقیت کیم در انتخابات منطقهای میدهید؟
تمایل افراد در انتخاب احتمالات متفاوت است. برای مثال تمایل افرادی که ریسکپذیری بالایی دارند، نسبت به افرادی که ریسکپذیر نیستند، در انجام مشاغل کارآفرین و خود اشتغالی یا تمایل برای شرکت در ورزشهایی مانند صخره نوردی و گلایدر سواری بیشتر است.
درک ریسک و خطر برای فرد تصمیمگیرنده لازم است؛ زیرا فهم درست آن؛ کشش به سمت تصمیمات دیگر را شکل میدهد. تصمیمها در ارزیابی از نظر میزان ریسک و خطر با یکدیگر متفاوت خواهند بود.
افراد با ریسکپذیری پایین احتمالاً تصمیمهایی را شناسایی، ارزیابی و انتخاب میکنند که احتمال شکست در آنها پایین باشد. درست یا اشتباه، این افراد اغلب تصمیمهایی را انتخاب میکنند که کمترین تغییر را در وضعیت موجود آنها ایجاد میکند.
از طرف دیگر، احتمال بیشتری وجود دارد که افراد با ریسکپذیری بالا تصمیمهایی را شناسایی، ارزیابی و انتخاب کنند که منحصر به فرد بوده و احتمال شکست در آنها بالا باشد.
2. باورمندی به سرنوشت یا اختیار؛
ما تا حد زیادی میتوانیم در مسیر زندگی خود تسلط داشته باشیم و وقایع را کنترل کنیم، اما در مواردی با موقعیتهایی مواجه میشویم که قابل برنامهریزی نیستند و نمیتوان آنها را داوری و از طرفی دیگر پیشبینی کرد.
میزان باورمندی شما به سرنوشت یا اختیار، نشان میدهد که تا چه حد خود را برای اعمالتان مقصر میدانید و تا چه اندازه مسئولیت تصمیمهای خود را میپذیرید. این مفهوم میتواند درجه اهمیتی را که شما برای بهبود مهارت تصمیمگیری قائل هستید نشان دهد.
مثلا افرادی که به اندازه زیادی به سرنوشت معتقدند؛ تمایل دارند که خود را در تاثیرگذاری بر زندگی خود بی اختیار بدانند. به همین سبب آنها برای رشد مهارتهای تصمیمگیری، کمتر نگراناند. زیرا بر این باورند که تصمیماتشان تاثیر چندانی بر آینده زندگی آنها ندارد.
در مقابل کسانیکه به اختیار اعتقاد دارند؛ به دوراندیشی و آیندهنگری تمایل بسیار زیادی نشان میدهند. آنها معتقدند که میتوان سرنوشت خود را کنترل کرده و تصمیمهایی که میگیرند بر آنچه اتفاق میافتد تاثیر دارد. آنها با انگیزه بیشتری برای یادگیری روشهای تصمیمگیری تلاش میکنند.
انواع تصمیم گیری
نوع و سبک تصمیمگیری شما به عادات رفتاری شما برمیگردد. شما در هنگام اخذ یک تصمیم معمولاً به روشی متوسل میشوید که در گذشته از آن روش استفاده کردهاید.
اگرچه روشهای مختلفی برای طبقهبندی انواع تصمیمگیری وجود دارد، اما تقریباً همه آنها به دو دسته تقسیم میشوند:
- رویکرد «آگاهانه و منطقی»
- رویکرد «شهودی» (که بر احساس تکیه دارد)
1: مدل آگاهانه و منطقی
روش تصمیمگیری شما مستقیماً به چگونگی جمعآوری اطلاعات شما بستگی دارد. تصمیمگیری از نوع عقلانی، به حقایق جزئیات و منطق عقلی تاکید دارد. "آلبرت انیشتین" از جمله افراد مشهوری است که از این روش استفاده میکرد.
2: مدل شهودی
مدل دیگر تصمیمگیری، مدل شهودی است که ممکن است مطلقاً هیچ منطقی و استدلالی در پس تصمیمگیری وجود نداشته باشد. در عوض یک درک درونی یا شهود یا نوعی حس درباره اینکه کار درست چیست، وجود دارد.
این همان چیزی است که ما در ضمیر خود با نام "حس ششم" میشناسیم. هر فردی ممکن است در درون خود یا هر جای دیگر حس کند و بداند که این تصمیم درست است. تصمیمگیری از نوع شهودی، روی احتمالات و ارتباط بین عقاید نیز تمرکز دارد.
افرادی که از این سبک تصمیمگیری استفاده میکنند، به ارزشهای شخصی افراد در مقایسه با شواهد منطقی و عقلانی اهمیت بیشتری میدهند. افرادی مثل "میخائیل گورباچف" و "رزولت" از جمله افراد مشهوری هستند که از این سبک استفاده میکردند.
یکی دیگر از انواع تصمیمگیری شهودی، میتواند تصمیمگیری بر مبنای شانس و احتمال باشد. مثلا برخی افراد از سکه برای شیر و خط آوردن، تاس ریختن، فال گرفتن یا طالعبینی استفاده میکنند. همچنین گردونههای تصمیمگیری بیش از آنکه شهودی باشند؛ طنزآمیز و شانسی هستند و منطق و استدلال خاصی در پس آنها وجود ندارد.
در ادامه راهکارهایی درباره تصمیمگیری منطقی آورده شده است. با رعایت کردن این مسائل شما میتوانید قابل دسترسترین اطلاعات ممکن را انتخاب کرده و تصمیمهای مناسبی برای آینده خود بگیرید.
9 تکنیک تصمیم گیری صحیح
شاید هیچ مهارتی بیشتر از توانایی تصمیمگیری سازنده برای موفقیت در زندگی مهم نباشد. اگرچه اکثر مردم برای بهبود چنین مهارتی آموزشی کمی دیدهاند یا هرگز آموزشی رسمی در این زمینه ندیدهاند، اما مجموعه اساسی از این دانش وجود دارد که میتواند به شما در تصمیمگیری بهتر کمک کند.
هدف، تمرکز بر فرایند تصمیم است و پیامدهای آن. به همین دلیل است که در مورد یک تصمیم خوب از روی فرهنگ آن قضاوت میشود نه از نتایج حاصل شده.
آموزش فرایند صحیح تصمیمگیری کار آسانی نیست و نیاز به تمرین زیادی دارد. بسیاری از عادتهای بد شما با گذشت سالهای عمرتان به وجود آمده، بنابراین نمیتوان یک شبه آن را با عادتهای خوب جایگزین کرد.
1. همه چیز با اهداف شروع میشود؛
شما به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت نیاز دارید. شما نیاز به یک طرح و نقشه مسیر دارید تا بتواند شما را از جایی که هستید به جایی که میخواهید باشید برساند.
اگر اهداف واضح باشند؛ خودتان شگفتزده خواهید شد که چقدر راحت تصمیم میگیرید. به سرعت میتوانید انتخابهایی را که با علایق شما در تضاد هستند حذف کنید و قطعاً میتوانید احتمال رفتن در مسیرهایی را کاهش دهید که بعدا پشیمان خواهید شد.
2. از فرایند منطقی استفاده کنید؛
برای توضیح بیشتر این بخش، بهتر است ابتدا مروری بر انواع مدلهای تصمیمگیری داشته باشیم. شما نیاز دارید که متفکرانه و هوشمندانه، به صورت گزینشی و با در نظر گرفتن دقیق احتمالات ریسک کنید.
گزینههایی با حداقل شانس موفقیت و بدون توجه به نتایج کار، قمار به حساب میآید. با این حال شما نمیخواهید فرصتهایی را که شانس خوبی برای موفقیت دارند و فقط به خاطر اینکه احتمال شکست در آنها وجود دارد؛ از دست بدهید.
3. دست روی دست گذاشتن، هزینه دارد؛
وقتی با تصمیمی سخت و پیچیده مواجه میشویم واکنش طبیعی بسیاری از ما این است که کاری انجام ندهیم. شاید این برگرفته از این فرضیه باشد که همیشه جانب احتیاط را نگه داشتن، بهتر از اشتباه کم است.
ضمن آنکه هزینه تاخیر در تصمیمگیری ممکن است که برای ما گاهی بدون هزینه باشد، با این حال استدلال میکنیم که انجام ندادن هیچ کاری خود یک تصمیم است، یعنی تصمیم برای حفظ وضعیت موجود، اما بهتر است خود را به چالش بکشید و وضعیت فعلی را بررسی کنید.
مطمئن شوید از وضعیت فعلی خیلی راضی هستید یا از عواقب تصمیم خیلی میترسید. گاهی نیاز است از خود این سوال را بپرسید چرا نباید مسیر دیگری را دنبال کنم؟ با این کار شما احتمال تعامل با مشکلات را افزایش میدهید.
4. تمایلات شخصی خود را بشناسید؛
به شوخی گفته شده شما درست مثل هر کس دیگری منحصر به فرد هستید. در این عبارت حقیقتی نهفته پنهان است. هر یک از ما منحصر به فرد هستیم. این منحصر به فرد بودن و بیهمسان بودن؛ به طریقهای مشابهی است.
نظریهپردازان ویژگیهای شخصیتی اولیه را مشخص کردهاند که در میان همه افراد مشترک است، اما مقدار این ویژگیها در افراد متفاوت است.
مثلاً تحمل ریسکپذیری یک ویژگی شخصیتی است و میل افراد برای ریسک کردن با یکدیگر فرق دارد.
شما باید از این بازخورد شخصیتی استفاده کنید تا تمایلات خود را بهتر بشناسید و هنگامی که این تمایلات مانع یک تصمیم سازنده میشود آنها را تعدیل کنید.
5. اعتقاد و باورهای خود را تأیید نکنید؛
یکی از موثرترین ابزارها برای از بین بردن اطمینان بیش از حد، تایید جانبدارانه است. هنگامی که آشکارا راههای مختلفی را که ممکن است اشتباه باشد امتحان میکنیم؛ گرایشهای خود را در مورد اینکه فکر میکنیم باهوشتر از آنچه در واقع هستیم به چالش میکشیم.
در واقع با این فرض که اعتقادات ما غلط هستند با جستجو به دنبال توضیحات برای آن از هوای نفس خود پیروی میکنیم. اگر باورهای ما درست باشند با بررسی دقیق خود را نشان خواهند داد و اگر بر آنها خدشهای وارد باشد این رویکرد آن را آشکار خواهد کرد.
6. عینک جانبدارانه خود را بردارید؛
وقتی عینک جانبدارانه زدهایم؛ سخت است که به موقعیتها به صورتی متفاوت نگاه کنیم. عقاید، انگیزهها، انتظارات، علایق، گرایشها و تجربیات گذشته، واقعبینی ما را تحت تاثیر قرار میدهد.
یکی از راههای موفقیتآمیز برای مواجهه با این جانبداریها این است که از وضعیت خود مطلع شویم و از نقطه نظر غریبه به آن نگاه کنیم.
افراد بیطرف نظراتی را مطرح میکنند که شما اصلاً توانایی رسیدن به آنها را ندارید.
7. به دنبال روابط علت و معلولی باشید؛
ذهن آموزشدیده یاد گرفته است در جستجوی روابط علت و معلولی باشد. وقتی اتفاقی میافتد؛ میپرسیم چرا؟ گرچه این تفکر معقول و مطلوب است اما از یک نقطه نظر ضعف دارد. وقتی حادثه به صورت اتفاقی رخ میدهد؛ به دنبال دلایل آن هستیم اما وقتی که نمیتوانیم دلایل منطقی برای آن پیدا کنیم آن را به حوادث ماوراطبیعه ربط میدهیم.
شما باید بپذیرید که بعضی از حوادث زندگی خارج از کنترل شما هستند. از خودتان بپرسید که آیا میتوان برای این حوادث الگوهایی را با دلایل قانع کننده ایجاد کرد یا اینکه آنها صرفاً تصادفی هستند؟
8. گزینههای انتخاب خود را افزایش دهید؛
زمانی که در حال بررسی گزینههای مختلف تصمیمگیری هستید مهم نیست که شما چند گزینه برای خود انتخاب کردهاید. چون آخرین انتخاب صرفا بهترین انتخاب نیست. بنابراین بهتر است گزینههای انتخابی شما بیشتر و با استفاده از خلاقیت طیف وسیعی از گزینههای متنوع فراهم شوند.
9. از شکست نترسید؛
زمانی که شما از اشتباه کردن میترسید فرصتهای یادگیری را از دست میدهید. شما به خاطر ترس مایل هستید از تصمیمهای فعال دوری کنید یا هیچ کاری انجام ندهید؛ فقط مگر زمانی که مجبور شوید.
اگر از اشتباه کردن بترسید؛ ریسک نمیکنید و به جای ریسک؛ به سمت گزینههایی با امنیت بیشتر میروید.
در بسیاری موارد گزینهای امن بهترین گزینه است اما همیشه این طور نیست. شما نیاز دارید که متفکرانه و هوشمندانه به صورت گزینشی و با در نظر گرفتن دقیق احتمالات ریسک کنید.
گزینههایی با حداقل شانس موفقیت بدون توجه به نتایج کار قمار به حساب میآید. با این حال شما نمیخواهید فرصتهایی را که شانس خوبی برای موفقیت دارند فقط به خاطر اینکه احتمال شکست در آنها وجود دارد از دست بدهید.
مهارت انتخاب و تصمیم گیری را در خود بهبود بخشید.
شما در فرایند تصمیمگیری، قدرت کنترل آینده را دارید و میتوانید با درک و عمل و پیشنهادات ارائه شده در این مقاله، فرایند و مهارت انتخاب خود را بهبود بخشید. نادانی و جهالت یک افتخار نیست. شما میتوانید از همین امروز پیشنهادات این مقاله را به کار بگیرید و به یک تصمیمگیرنده لایق و کارآمد تبدیل شوید.
حقیقت این است که جهان آبستن حوادث اتفاقی است، بنابراین باید در برابر همه اتفاقات تصادفی خود را آماده کرده و با بیشترین توان با آنها روبهرو شویم.
یکی از تواناییهایی که به ما در این راستا کمک میکند؛ مهارت تصمیم گیری درست و اصولی است. اگر شما نیز در مسیر انتخاب شغلی خود سردرگم هستید و نمیدانید از کجا شروع کنید، کارلیب در کنار شما است، کافیست به وبسایت کارلیب به آدرس karlib.com مراجعه کنید و با توجه به مهارتهای خود، تصمیمی درست برای آینده شغلی خود بگیرید.
میتونم شماره شما رو داشته باشم؟
شماره تماستون برای مشاوره تلفنی چنده
دستخوش
متشکرم
من یکی از کاربران دائمی سایت شما هستم
مرسی
با اجازتون بازنشر شد
مطالب بی نظیر بود
مشاوره آنلاین هم دارید
خیلی خوب بود
چه سایت قشنگی دارین