در دنیای امروز که کسب و کارها و سازمانها با چالش رقابتی بالایی روبرو هستند، نقش رهبری سازمانی بسیار مهم است. رهبری عامل مهمی برای موفقیت سازمانی محسوب میشود. هنر رهبری، فرایندی تأثیرگذار بر افراد بوده که وظایف محوله را با میل، کارایی و شایستگی انجام میدهند. بدون رهبری، مدیر نمیتواند تأثیرگذار باشد. رهبری خوب موجب میشود پتانسیلها به واقعیت تبدیل شوند. با رهبری خوب، فرهنگ سازمانی مؤثر و باز است.
رهبران، یکی از مهره های کلیدی منابع انسانی در سازمان هستند. این رهبران افراد بهتری را تحت نظر خود پرورش میدهند. امروزه بهجای اینکه محصولات شرکتها با یکدیگر در رقابت باشند، کیفیت مدیریت و رهبری رهبران است که محصول رقابت است. عملکرد افراد بالای سازمان، نقطه اصلی دستیابی به موفقیت است. این عملکرد بالا، تنها در صورت وجود ویژگیهای رهبری مؤثر در بین مدیران حاصل میشود.
با توجه به آنچه تا به حال گفته شد هر سازمان و هر شخصی که وارد سازمانی میشود باید با رهبری سازمانی آشنایی داشته باشد. به همین جهت در این مقاله ابتدا به تعریف رهبری پرداخته، سپس با مفهوم رهبری سازمانی آشنا شده و به اهمیت، نقشها، سبکها و سطوح آن میپردازیم. البته رابطه و تفاوت مدیریت و رهبری سازمان نیز بررسی میشوند.
تعریف و مفهوم رهبری
رهبری بهعنوان فرایندی تعریف میشود که طی آن، فرد جهت را تعیین میکند، بر گروه تأثیر میگذارد و گروه را به سمت هدف یا بیانیه مأموریت خاصی هدایت میکند. آیا رهبری یک موقعیت است؟
جواب خیر است، رهبری یک موقعیت نیست بلکه یک رفتار سازمانی است و در اینجاست که ایجاد فرهنگ کوچینگ در سازمانها اهمیت مییابد.
رهبری به زندگی افراد در چشمانداز، مأموریت و ارزشهای سازمان الهام میدهد. رهبران تنها به مردم نمیگویند که چه کاری باید انجام دهند. رهبران بزرگ، مردم را قادر میسازند تا تصمیماتی بگیرند که از اهداف و چشم انداز جامعه پشتیبانی کند و در نهایت راهحلهای هوشمندانهتری را ایجاد کنند.
کار رهبران الهام گرفتن و مربیگری است. رهبران برای ساختن جامعه، مشارکت کامل میکنند. رهبر در هر سازمان در هر سطحی که باشد اطمینان حاصل میکند که همه اعضای جامعه موجود، خود میدانند سهم آنها مهم بوده و سهم خود را اجرا میکنند.
لزوما افراد، رهبر متولد نمیشود. مردم میتوانند رفتارهای رهبری را بیاموزند. افرادی که در انجام وظیفه خود سرآمد هستند و مسئولیت کامل در جوامع خود را به عهده دارند مانند رهبران عمل میکنند.
شخصی که به دنبال یافتن راهی بهتر، هوشمندانهتر یا سریعتر برای تحقق امور است را میتوان رهبر نامید. با این حال برخی از افراد رهبر متولد میشوند و بهراحتی میتوانند ارزشها را به جامعهای که در آن فعالیت دارند، تزریق کنند.
به بیان کلی، رهبری یک فرایند اجتماعی بوده که شامل تأثیرگذاری بر دیگران است. توسعه سیستماتیک رهبران خوب برای موفقیت طولانی مدت، برای هر سازمانی یک امر اساسی محسوب میشود. با این حال سازمانها اغلب از آن چشمپوشی میکنند یا توسعه رهبری سازمانی را بهصورت تصادفی انجام میدهند.
مفهوم رهبری سازمانی
سازمانها برای اثربخشی به رهبری قوی نیاز دارند. رهبری، همانطور که میدانید صفتی است که هم داخلی است و هم میتوان آن را کسب کرد. رهبری سازمانی هم با روانشناسی انسان و هم با تاکتیکهای تخصصی سر و کار دارد.
رهبری سازمان بر توسعه مهارتها و تواناییهای رهبری که در سازمانها مرتبط هستند، تأکید دارد. این به معنای پتانسیل افراد در مواجهه با شرایط سخت صنعت است و هنوز هم در آن دوران رشد میکند. این ویژگی رهبران را بهوضوح شناسایی کرده و از مدیران متمایز میکند.
رهبر باید توانایی کنترل گروه را داشته باشد. یک رهبر سازمانی ایدهآل نباید بر دیگران تسلط یابد. او باید افراد زیر نظر خود را راهنمایی کرده، به آنها احساس هدایت داده تا با موفقیت به اهداف سازمانی برسند و باید مسئولیتپذیر عمل کنند.
یک رهبر مطمئناً باید خوشبین باشد. رهبری باید همدل بوده و نیاز اعضای گروه را درک کند. یک رهبر سازمانی نه تنها باید دیگران را بهصورت جداگانه هدایت کرده بلکه اقدامات گروه را نیز مدیریت کند.
افرادی که جاهطلب بوده و در عین حال دارای خصوصیاتی چون سطح انرژی بالا، تمایل به رهبری، اعتمادبهنفس، هوش، شناخت کامل از شغل، صادق و انعطافپذیر هستند، احتمال موفقیت آنها بهعنوان رهبری سازمانی بیشتر است. افرادی که رهبری سازمانی را یاد میگیرند تواناییها، مهارتهای کار گروهی، ارتباطات مؤثر، حل تعارض و تکنیکهای حل مسئله گروهی را توسعه میدهند. رهبران سازمانی بهوضوح مأموریت، چشمانداز و سیاستهای سازمانی را برقرار میکنند.
رهبری سازمانی شامل کلیه فرآیندها و نتایج احتمالی است که منجر به توسعه و دستیابی به اهداف سازمانی میشود. این شامل مشارکت، اصالت، گوش دادن و ارتباطات استراتژیک کارکنان است.
بهطور کلی میتوان گفت یک رهبر باید خودش را رهبری کند، فقط در این صورت است که میتواند دیگران را نیز رهبری کند. او باید در جبهههای شخصی و حرفهای متعهد بوده و مسئولیتپذیر باشد.
اهمیت رهبری سازمانی برای تعالی سازمانی
سازمانهای امروز از ثبات چندانی برخوردار نیستند زیرا با تغییر روزافزونی در بازارها، مشتریان و فناوری روبرو هستند. این نیاز به پذیرش، اتخاذ و اجرای تغییرات در مدل کسب و کار با توجه به تغییر روند، فنآوریها، ترجیحات مشتری و نیازهای آینده به وجود میآیند.
بهعلاوه، مشاغل اصلی این سازمانها امروزه دائما در معرض تهدید تازهواردان به بازار هستند که الگوی تجاری متفاوتی دارند؛ بنابراین سازمان نمیتواند به رهبری فردی یا تیم کوچکی از مدیران ارشد و مدیر اجرایی برای پاسخگویی به این چالش وابسته باشد. بلکه رهبری یک عملکرد کلی است. برخی معتقدند که رهبری سازمانی و مدیریت سازمانی دو جزء جدا از هم هستند.
این در حالی است که رهبری یک عملکرد مهم مدیریت بوده که به حداکثر رساندن کارایی و دستیابی به اهداف سازمانی کمک میکند. در مفهوم جدید رهبری سازمانی تکاملیافته آمده است سازمانها باید از ایدهها، مهارتها، انرژی و اشتیاق کل تیم برای موفقیت استفاده کنند.
چند نکته اساسی برای توجیه اهمیت رهبری سازمانی؛
نکات زیر اهمیت رهبری را در یک سازمان توجیه میکنند.
اقدام را آغاز میکند:
رهبر شخصی است که کار را با انتقال سیاستها و برنامهها به زیردستان از جایی که کار در واقعیت شروع میشود، شروع میکند.
ایجاد انگیزه:
ثابت شده است که رهبری سازمانی در پیشبرد کار پرسنل، نقش تشویقی دارد. او با پاداش اقتصادی و غیراقتصادی به کارمندان انگیزه میدهد و بدین ترتیب کارمندان بالاترین کارکرد و بیشترین تأثیرگذاری را خواهند داشت.
ارائه راهنمایی:
یک رهبر نه تنها باید نظارت داشته باشد، بلکه برای زیردستان نقش هدایتکننده را نیز داشته باشد. راهنمایی در اینجا به معنای آموزش دادن به زیردستان است که باید چگونه کار خود را بهطور مؤثر و کارآمد انجام دهند.
ایجاد اطمینان:
اعتماد به نفس عامل مهمی است که میتواند از طریق بیان تلاشهای کاری به زیردستان، توضیح واضح نقش آنها و راهنمایی برای دستیابی مؤثر به اهداف به دست میآید. همچنین شنیدن کارمندان در رابطه با شکایات و مشکلات آنها بسیار مهم است.
روحیه سازی:
روحیه بیانگر همکاری مستمر کارکنان در قبال کارشان و جلب اعتماد آنها است. یک رهبر میتواند با دستیابی به اهداف، بهترین عملکرد را داشته باشند.
ایجاد محیط کاری:
مدیریت، انجام کارها از طریق افراد دیگر است. یک محیط کارآمد به رشد سالم و پایدار کمک میکند؛ بنابراین روابط انسانی باید توسط یک رهبر حفظ شود. او باید با کارمندان تماس شخصی داشته باشد، به مشکلات آنها گوش دهد و آنها را حل کند. او باید با کارمندان با شرایط انسانی رفتار کند.
هماهنگی:
هماهنگی را میتوان از طریق سازش منافع شخصی با اهداف سازمانی انجام داد. این هماهنگی میتواند از طریق هماهنگی مناسب و مؤثر حاصل شود که باید انگیزه اصلی یک رهبر باشد.
نقشهای اصلی رهبری سازمانی را بشناسید
نقشهای اصلی یک رهبر در سازمان بهاختصار در ادامه آمده است.
1. رهبری سازمانی در همه سطوح موردنیاز است؛
رهبری عملکردی است که در همه سطوح مدیریت مهم است. در سطح بالا، دستیابی به همکاری در تدوین برنامهها و سیاستها مهم بوده، در سطح متوسط و پایین نیز برای تفسیر و اجرای برنامهها و برنامههای طراحیشده توسط مدیریت عالی موردنیاز است.
رهبری میتواند از طریق راهنمایی و مشاوره زیردستان در زمان اجرای برنامهها اعمال شود.
2. رهبری سازمانی نماینده سازمان؛
در بیشتر سازمانها عنوان رهبری سازمانی را به مدیریت آن سازمان میدهند. این در حالی است که در مفهوم جدید رهبری، هر فردی با آموزشهایی که دیده و اعتمادی که به او شده، میتواند نقش یک رهبر را ایفا کند، خواه این فرد مدیر باشد خواه یک کارمند.
به هر حال رهبر در هر سازمانی، نماینده شرکت محسوب میشود. او باید نگرانی و حساسیت خود را در سمینارها، کنفرانسها، جلسات عمومی و مانند اینها نشان دهد. او همچنین نماینده دپارتمان خود بوده که رهبری آن را به عهده گرفته است.
3. ادغام و سازگاری اهداف شخصی با اهداف سازمانی؛
یک رهبر واقعی از طریق ویژگیهای رهبری که دارد به سازگاری و تلفیق اهداف شخصی کارکنان با اهداف سازمانی کمک میکند.
او سعی میکند تا تلاشهای کارکنان را برای دستیابی به اهداف مشترک هماهنگ کند و از این طریق به اهداف سازمانی دست یابند.
این امر تنها در صورتی امکانپذیر است که وی بتواند بر همکاری و ایجاد تمایل و تحریک برای تحقق اهداف تأثیر بگذارد.
4. پشتیبانی رهبری سازمانی؛
یک رهبر علاوه بر اینکه یک مدیر محسوب میشود، شخصی است که از افراد زیرمجموعه خود پشتیبانی کرده و با آنها همکاری لازم را میکند. این کار را میتواند با شخصیت، هوش، بلوغ و تجربه انجام دهد که میتواند نتیجه مثبتی برای او و سازمان ایجاد کند.
در این راستا، یک رهبر باید پیشنهادها را بشنود و در صورت امکان آنها را در برنامهها و برنامههای سازمانی پیادهسازی کند. رهبر میتواند از کارمندان پشتیبانی کامل داشته باشد. نتیجه این امر تمایل به کار و اثربخشی در محیط کار پویا خواهد بود.
5. رهبری سازمانی مانند یک دوست اندیشمند و راهنما عمل میکند؛
یک رهبر باید دارای ویژگیهای سه بعدی در خود باشد. او میتواند با تقسیم احساسات، نظرات و خواستهها با کارمندان خود دوست شود. وی میتواند با استفاده از هوش و تجربیات خود یک اندیشمند باشد و به این ترتیب کارمندان را در هر زمان که لازم باشد راهنمایی کند.
رهبری سازمانی میتواند با نظارت و ابلاغ کارمندان بر برنامهها و سیاستهای مدیریت عالی راهنما باشد و همکاری برای دستیابی به اهداف مورد اهمیت را تأمین کند. در بعضی مواقع همچنین میتواند با مشاوره و رویکرد حل مسئله، نقش مشاور را ایفا کند. یک رهبر میتواند به مشکلات کارمندان گوش فرا دهد و برای حل آنها تلاش کند.
سبکهای مختلف رهبری سازمانی
اینکه شما یک رهبر متولد شده باشید، یا یک فرصت مدیریتی شما را به رهبر تبدیل کرده باشد، خواه یک مبتکر نترس باشید، یا کسی که بهراحتی جایگاه خود را در سازمان به دست میآورد، خواه یک متفکر کارآفرین باشید یا یک کارمند سازمانی، سبک رهبری سازمانی شما تأثیر مستقیم بر فرهنگ، روحیه و در واقع بر موفقیت سازمانی شما خواهد داشت.
سبکهای مختلف رهبر سازمانی وجود دارد که تقریبا با هر تیپ شخصیتی و هر نوع سازمانی مطابقت دارد. در ادامه بهاختصار به آنها پرداخته میشود.
1. سبک تحول گرا؛
رهبر تحول آفرین، کسی است که با تغییر افکار، رویهها و فرهنگ موجود سازمانی را به سمت پیشرفت سوق میدهد. رهبری سازمانی تحول گرا از طریق مثال، الهام و تعامل به دنبال راههایی برای دریافت بهترین عملکرد و پتانسیل از هر یک از اعضای تیم است.
شجاعت لازم است که یک رهبر تحول آفرین باشد. کسی که روشهای قدیمی انجام کارها را به نفع استراتژیهای بهتر، کارآمدتر و شهودی به چالش بکشد قابلتحسین است.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی تحول گرا:
- خلاقانه؛
- همدلانه؛
- انگیزشی؛
2. سبک دموکراتیک؛
در این سبک در حالی که سلسله مراتب سازمانی هنوز هم وجود دارد نفوذ، قدرت و توانایی کمک به تصمیمات مدیریتی ممکن است بهطور گستردهای در بین طبقات و ادارات توزیع شود.
رهبری سازمانی دموکراتیک که گاهی اوقات رهبری مشارکتی نیز خوانده میشود، به انرژی مشارکتی، تفویض اختیار یا مسئولیت و تصمیمگیری در سطح گروه نیاز دارد. این یک رهبر را میطلبد که میداند چگونه مشارکت را پرورش دهد، اعضای تیم را توانمند کند و مستقیما در کنار اعضای سازمانی در هر سطح کار کند.
با این سبک رهبری، در حالی که سلسله مراتب سازمانی هنوز هم وجود دارد، نفوذ، قدرت و توانایی کمک به تصمیمگیریها ممکن است بهطور گستردهای در بین طبقات و ادارات توزیع شود.
این بدان معنی است که رهبری بهدرستی میداند چه موقع باید عمل کند، چه موقع مجوز بدهد، چگونه میتواند دیگران را درگیر کند و چگونه استعدادهای اعضای تیم را بهتر ترکیب کند.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی دموکراتیک:
- درگیری فعالانه؛
- پشتیبان؛
- پاسخگو.
3. سبک خودکامه؛
یک رهبر مستبد دارای اقتدار منفرد در یک سازمان است. در این سبک رهبری، تمام تصمیمات اصلی از یک شخصیت برتر عبور میکنند.
بیشتر اعضای سازمان در آن به سلسله مراتبی پاسخ میدهند که منجر به این نوع سبک رهبری میشود.
سبک رهبری سازمانی خودکامه بهندرت در بین کارمندان محبوبیت دارد.
این نوع رهبری، استراتژی ارجح در سازمانهایی است که کارمندان وظایف ساده خود را انجام میدهند، جایی که کنترل برای موفقیت مهمتر از خلاقیت است و آستانه خطای کمی وجود دارد.
رهبر مستبد ترجیح میدهد تمام مسئولیت را به عهده بگیرد. این فرد طبق تصمیم شخصی، تمام تصمیمات نهایی را میگیرد.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی خودکامه:
- منظم؛
- قاطع؛
- مطمئن؛
4. سبک عدم مداخله (Laissez-Faire)؛
در این سبک رهبران سازمانی دست از رویکرد تصمیمگیری و تکمیل وظایف برمیدارند و آن را به عهده کارمندان میگذارند. این نوع سبک رهبری سازمانی از رهبری در مورد مدیریت پروژهها، حل مشکلات و حل اختلافات اختیارات گستردهای به اعضای سازمان میدهد.
در بیشتر موارد رهبری بهسادگی مجموعه مشخصی از انتظارات، منابع موردنیاز برای اتمام کار و پاسخگویی در برابر مردم، سهامداران یا سایر منافع خارجی را فراهم میکند.
این سبک از رهبری میتواند در زمینههای انتخابی اصرار داشته باشد، اما ایجاد انگیزه در کارکنان با ایجاد مسئولیت در صورت اجرا در شرایط غلط، میتواند چالش برانگیز باشد.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی عدم مداخله:
- روشنفکر؛
- اعتماد کردن؛
- ارتباطی؛
5. سبک بوروکراتیک؛
نام دیگر این سبک، رهبری دیوان سالاری است و به رهبری سازمانی از طریق مجموعهای کاملا رسمی از فرایندها، رویهها و ساختارها اطلاق میشود. در اینجا قوانین، سیاستها و سلسله مراتب، مجموعه مشخصی از انتظارات و همچنین یک سلسله دستور صریح را تشکیل میدهند.
در هر سطحی از بوروکراسی، اعضای سازمان هم از نظر مافوق و هم از نظر یک اکوسیستم، از قوانین و رویههایی فراتر از قوانین و رویهها برخوردار هستند. رهبران دیوان سالار با هدایت قوانین وضعشده، اجرای ساختارهای موجود و ریاست بر بخشهای خاصی از سلسلهمراتب، رهبری میکنند.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی بوروکراتیک:
- سازمانیافته؛
- استوار؛
- متمرکز؛
6. سبک خدمتگزار؛
رهبران خدمتگزار به سبک غیرمتمرکز اشاره دارد که در آن یک رهبر ابتدا نیازهای سهامداران را برآورده میکند. رویکردی برای رهبری که برخلاف انگیزه برای دستیابی به قدرت یا دستیابی به مواد شکل گرفته، رهبر را در خط مقدم عملیات روزمره قرار میدهد.
از این منظر، رهبر مستقیما با اعضای سازمان در هر سطح برای تصمیم گیری کار میکند. رهبران خدمتگزار به کارمندان توانمند میشوند. رهبران خدمتگزار مستقیما با مشتری تعامل دارند و نقشهای سازمانی، آنها را بهعنوان بخشی از یک جامعه تشخیص میدهند.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی خدمتگزار:
- پذیرای ایدههای کارمندان؛
- ترغیبکننده؛
- دلگرمکننده؛
7. سبک معاملاتی؛
رهبری معاملهای در چارچوب نظم، ساختار و سلسلهمراتب سفت و سخت بهترین موفقیت را دارد. اگر چه ممکن است از نظر اسم شبیه رهبری تحول آفرین باشد؛ اما تقریبا برعکس عمل میکند. در اینجا، نقشها بهوضوح و دقیق تعریفشده هستند.
وظیفه رهبری اطمینان از این است که افراد نقش خود را بهدرستی و بهطور مؤثر انجام دهند و عملکرد گروه، نتایج مثبتی را ایجاد کند. غالبا سیستم مشخصی از مجازات و پاداشها برای عملکرد، از جمله پاداشهای پرداختی و فرصتهای تحرک بالاتر وجود دارد.
در رهبری سازمانی معاملاتی از این پاداشها و مجازات برای شناسایی نقاط قوت و از بین بردن نقاط ضعف در بین پرسنل استفاده خواهند کرد. یک رهبر معاملاتی معمولا از طریق تحولات اساسی ساختاری، وضعیت موجود را در سیستمها و ساختارهای موجود پیادهسازی میکند.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی معاملاتی:
- کنترلکننده؛
- متمرکز؛
- کارآمد؛
8. سبک موقعیتی؛
رهبری موقعیتی کمتر به یک سبک خاص رهبری سازمانی اشاره دارد. این سبک رهبری بهعنوان یک مسئولیت ذاتی سازگار به رهبری اشاره دارد. در این سبک، رهبری همیشه انعطافپذیر بوده و قادر به تنظیم استراتژیها، رویهها و چشم انداز بوده و این شرایط حتی با توجه به شرایط سازمان، خواستهها و حتی با تغییر فرهنگ نیز حکمفرما است.
رهبر موقعیتی دارای توانایی تطبیق استراتژی با پویایی در حال تغییر است. این سبک رهبری، هوش هیجانی را میشناسد تا نیازهای سازمانی و مهارت عمل در این نیازها را تشخیص دهد.
نتیجه این عمل، یک رهبر است که یک سازمان را از طریق تحول هدایت میکند، در سطح تیم با پرسنل همکاری کرده و در صورت لزوم اقدامات قاطع و یک جانبه را انجام میدهد.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی موقعیتی:
- زیرک؛
- سازگار؛
- همهکاره؛
9. سبک بین فرهنگی؛
رهبری بین فرهنگی ماهیت جهانی کسب و کار را بهطور فزایندهای تصدیق میکند. سطح همکاری، رقابت و مشارکت در آن سوی مرزهای بینالمللی به دلیل فناوری وب و از بین بردن موانع تجارت جهانی افزایش یافته است.
این نوع رهبران تشخیص میدهند هر کشوری دارای هنجارهای مختلف تجاری، شیوههای رهبری گوناگون و واقعیتهای فرهنگی مختلف هستند. به همین جهت میداند چگونه میتواند برای اختلاف بین شرکای متنوع فرهنگی، دستیابی به اهداف واحد و ایجاد مسیرهایی برای رسیدن به نقاط مشترک از این اختلافات استفاده کند. رهبری سازمانی بین فرهنگی میفهمد که تنوع بهجای مانع، میتواند یک فضیلت و منبع باشد.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی بین فرهنگی:
- تفکر جامع؛
- احترام؛
- همهکاره؛
10. سبک کاریزماتیک؛
رهبری کاریزماتیک بهطور قابلتوجهی یک شخصیت جذاب رهبری است. این سبک رهبری سازمانی از طریق تعهد، اعتقاد راسخ و نگاه مثبت به دیگران کار خود را انجام میدهد و الهام بخشی ایجاد میکند.
معمولا از مهارتهای ارتباطی قوی، ظرفیت همدلی استثنایی شخصی و قدرت شخصیت برای تعریف مثبت فرهنگ شرکت برخوردار خواهند بود. رهبر کاریزماتیک واقعا احساسی از هدف مشترک ایجاد میکند، احساسات اعضای سازمان را پرورش میدهد و پرسنل را در پشت یک چشم انداز واحد متحد میکند. این نوع سبک رهبری اغلب، بهویژه در مواقع بحرانی، بسیار ارزشمند است.
خصوصیات برتر رهبری سازمانی کاریزماتیک:
- الهامبخش؛
- مؤثر؛
- شخصاً سرمایهگذاری شده؛
5 سطح رهبری سازمانی
جیم کالینز و تیم تحقیقاتی وی در حال کشف عواملی بودند که باعث ایجاد شرکتهای خوب در دهه 1960 شد. در این تحقیقات 5 سطح برای رهبری سازمانی در نظر گرفته شد.
سطح اول: موقعیت؛
این سطح پایینترین سطح رهبری سازمانی بوده که به سطح ورود نیز معروف است. افرادی که در سطح یک هستند ممکن است رئیس باشند، اما هرگز رهبر نیستند. آنها دارای زیردستان هستند و اعضای تیم ندارند.
آنها برای کنترل افراد خود به قوانین، مقررات، سیاستها و نمودارهای سازمانی اعتماد میکنند. کارمندان نیز آنها را فقط در محدوده اختیاراتشان دنبال خواهند کرد. این سطح از رهبری سازمانی تنها سطحی است که رسیدن به آن به توانایی و تلاش نیاز ندارد.
هر کسی را میتوان به این سمت منصوب کرد. این بدان معنی است که موقعیت یک نقطه شروع خوب بوده اما هر رهبر باید آرزو داشته باشد فراتر از سطح یک رشد کند.
سطح دوم: پذیرش (مجوز)؛
تغییر جهت از موقعیت و سِمَت به طرف پذیرش و مجوز داشتن، اولین قدم واقعی در رهبری است. رهبری سازمانی تأثیرپذیر است و وقتی یک رهبر یاد میگیرد در سطح مجوز و پذیرش خود فعالیت کند، همهچیز تغییر میکند.
مردم معمولا بیشتر از اینکه رعایت کنند به دستورات عمل میکنند. آنها در واقع شروع به پیگیری میکنند. از آنجا که رهبر شروع به نفوذ در رابطه افراد میکند و فقط به موقعیت بستگی ندارد، پس افراد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
وقتی افراد احساس دوست داشتن، مراقبت، گنجایش، ارزش و اعتماد دارند، شروع به کار مشترک با رهبر میکنند. این امر میتواند کل محیط را تغییر دهد. این جمله قدیمی واقعا درست است: «مردم با رهبرانی که با آنها کنار میآیند همراه میشوند.»
سطح سوم: عمل کننده (تولید کننده)؛
عملگرا بودن، رهبران واقعی را از افرادی که صرفا موقعیتهای رهبری را اشغال میکنند، واجد شرایط و جدا میکند. رهبران خوب همیشه اتفاقات را رقم میزنند. آنها نتیجه لازم را میگیرند و میتوانند تأثیر به سزایی در سازمان داشته باشند. آنها نه تنها بهصورت جداگانه مولد هستند، بلکه میتوانند به تیم کمک کنند تا عمل گرا شده و تولید کند.
هیچکس نمیتواند ادعا کند که در سطح سه قرار دارد. این عمل و تولید در سازمان است که به خط اصلی اضافه میشود و تعیینکننده است. برخی از افراد، هرگز نمیتوانند از سطح دو به سطح بالاتری راه پیدا کنند. به نظرتان چرا؟
معمولا به این دلیل است که آنها فاقد انضباط شخصی، اخلاق کاری، سازماندهی یا مهارت لازم برای بهرهوری هستند.
سطح چهارم: توسعه کارکنان؛
در سطح سه، تأکید بر بهرهوری شخصی و شرکتی است. توانایی ایجاد تیم، دپارتمان یا سازمانی با بهرهوری بالا بیانگر سطح توانایی رهبری بالاتر از سطح سه است. رهبری سازمانی برای رسیدن به سطوح بالای رهبری که سازمانهای نخبه ایجاد میکنند، باید از تولیدکنندگان به توسعهدهندگان تبدیل شوند؛ زیرا افراد قابلتوجهترین دارایی هر سازمان هستند.
رهبران در سطح چهارم، وقت، انرژی، پول و تفکر خود را صرف رشد دیگران میکنند. چگونه این تأکید بر تصمیمات کارمندان و عمل آنها تبدیل میشود؟ رهبران در این سطح، تمرکز خود را از تولیدی که دیگران به دست آوردهاند، به سمت توسعه پتانسیل خود تغییر میدهند.
آنها 20% تمرکز خود را بر روی بهرهوری شخصی خود میدهند در حالیکه 80% آن را برای توسعه و هدایت دیگران قرار میدهند. این امر میتواند یک تغییر دشوار برای افراد با بهرهوری بالا باشد که عادت به تلاش مداوم دارند؛ اما این یک تغییر است که میتواند یک سازمان را متحول کرده و آینده بسیار روشنتری نسبت به آن ارائه دهد.
سطح پنجم: اوج؛
رهبران بهندرت به سطح 5 یا همان سطح اوج میرسند. رهبران در این سطح باید در عین متواضع بودن، نترس باشند. رسیدن به رهبری سطح 5، یک شبِ به وجود نمیآید بلکه باید سطوح دیگر بهخوبی و با موفقیت گذرانده شوند.
رهبرانی که به این سطح رهبری سازمانی میرسند برای مدت طولانی بهقدری خوب رهبری میکنند که میراث رهبری را در سازمانی که خدمت کرده، ایجاد میکنند.
رهبران اوج از دیگران برجستهتر هستند. آنها یک برش بالاتر بوده و به نظر میرسد هر کجا که میروند موفقیت را با خود به همراه میآورند. رهبری در این سطح بالا، کل سازمان را بلند میکند و فضایی ایجاد کرده که به نفع همه افراد موجود در آن باشد و به موفقیت آنها کمک میکند.
رهبران در این سطح معمولا دارای نفوذی فراتر از سازمان و صنعتی که در آن بهعنوان رهبر شناخته میشوند، برخوردار هستند. رهبران در این سطح با چالشهای بزرگ مقابله میکنند و نفوذ خود را گسترش میدهند تا تفاوت مثبتی فراتر از سازمان و صنعت خود ایجاد کنند.
رابطهها و تفاوتهای رهبری سازمانی و مدیریت سازمانی
رهبری و مدیریت اصطلاحاتی هستند که اغلب مترادف شناخته میشوند. این در حالی است که یک عبارت نادرست به نظر میرسد. رهبری برای ایفای نقش خود، نیاز به موقعیت مدیریتی ندارد.
از طرف دیگر یک مدیر زمانی یک مدیر واقعی خواهد بود که ویژگیهای رهبری را نیز در خود داشته باشد. درک این نکته که رهبری سازمانی یک قسمت اساسی از مدیریت مؤثر بوده، امری ضروری است. پس بهجای اینکه گفته شود دنبال تشابه و تفاوت رهبری و مدیریت باشیم بهتر است بگوییم دنبال رابطهها و تفاوتهای این دو با یکدیگر باشیم.
رهبری بهعنوان یک مؤلفه مهم مدیریت شناخته میشود. رفتار برجسته رهبری بر ایجاد محیطی که در آن هر یک از کارمندان توسعه مییابند و از آن جهت برتری مییابند، تأکید میکند. رهبری سازمانی بهعنوان پتانسیل تأثیرگذاری و هدایت تلاشهای گروه به سمت تحقق اهداف تعریف میشود.
این تأثیر ممکن است از منابع رسمی منشأ گرفته باشد؛ مانند تأمین کسب موقعیت مدیریتی در یک سازمان. یک مدیر باید دارای ویژگیهای یک رهبر باشد؛ اما یک رهبر لزوما مدیر نخواهد بود.
رهبران استراتژیهایی را ایجاد میکنند که مزیت رقابتی ایجاد کرده و آن را حفظ میکنند. سازمانها برای بهرهوری مطلوب سازمانی بهطور همزمان به رهبری قوی و مدیریت قوی نیاز دارند.
تفاوت میان رهبری سازمانی و مدیریت؛
در حالی که مدیران ساختار را تعیین کرده و اختیارات و مسئولیتها را در سازمان تفویض میکنند، رهبران با توسعه چشم انداز سازمانی و ابلاغ آن به کارمندان و الهام بخشیدن به آنها برای دستیابی به اهداف، هدایت را ارائه میدهند.
مدیریت شامل تمرکز بر برنامهریزی، سازماندهی، کارکنان، هدایت و کنترل بوده؛ اما رهبری عمدتاً بخشی از هدایت عملکرد مدیریت است. رهبران بر گوش دادن، ایجاد روابط، کار گروهی، الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و ترغیب پیروان تمرکز دارند.
مدیران از سیاستها و رویههای سازمانی پیروی میکنند در حالی که رهبران از غریزه خود پیروی میکنند. مدیریت بیشتر یک علم محسوب میشود زیرا مدیران به صورت دقیق، برنامهریزی شده، استاندارد، منطقی و ذهنیت بیشتری عمل میکنند. در حالی که رهبری یک هنر محسوب میشود. در یک سازمان اگر وجود مدیران موردنیاز باشد، وجود رهبران ضروری است.
در حالی که مدیریت با بعد فنی یا محتوای شغلی در یک سازمان سر و کار دارد. رهبری سازمانی با جنبه افراد در سازمان سر و کار دارد. مدیریت معمولا افراد را با نام، سوابق گذشته و عملکرد فعلی اندازهگیری و ارزیابی میکند. رهبری افراد را دارای توانایی بالقوه برای کارهایی میداند که قابلاندازهگیری نیستند، یعنی با آینده و عملکرد افراد در صورت استخراج کامل تواناییهای آنها سر و کار دارد.
مدیریت معمولا واکنشپذیر بوده، در حالی که رهبری فعال و اکتیو است. مدیریت بیشتر مبتنی بر ارتباط کتبی بوده، در حالی که رهبری بیشتر مبتنی بر ارتباط کلامی است.
باید گفت سازمانهایی که بیش از حد تحت تأثیر مدیریت هستند تا حد معیار عمل نمیکنند. رهبری همراه مدیریت جهت جدیدی را تعیین میکند و برای دستیابی به آن از منافع بهطور کارآمد استفاده میشود. رهبری سازمانی و مدیریت، هر دو برای موفقیت فردی و سازمانی ضروری هستند.
رهبری سازمانی در قرن 21
در قرن پیش رو با توجه به ویژگیهای موجود سازمانها و کسبوکارها، همچنین ویژگیهای دنیای فناوری انواع رهبری سازمانی مانند تحول آفرین، بین فرهنگی و کاریزماتیک قابل ادغام بوده تا بتوان در دنیای پررقابت دوام آورد.
چشم انداز قرن بیست و یکم بسیار رقابتی بوده و باید راهحلهایی برای بحران پیش روی بشریت ارائه کرد. رهبران باید خود را با تغییرات و فناوریها همگام سازند تا به موقعیت مناسب سازمانی دست یابند.
کارلیب با ایجاد مقالههای بهموقع سعی دارد بستر فرهنگی در این زمینه را برای فعالیت رهبران سازمانی آماده کند. البته باید توجه داشت هر کارمندی میتواند بهعنوان یک رهبر عمل کند بدون اینکه مسئولیت مدیریتی داشته باشد، به همین جهت کارلیب با گرفتن آزمونهایی در این زمینه میتواند کارجویانی که خصوصیت رهبری را دارند به کارفرمایان معرفی کند.
کافیست وارد وبسایت کارلیب به آدرس karlib.com شوید و به عنوان کارفرما ثبت نام کنید.
به نظر من رهبری یه پست نیست یک مقام هست ولی مدیریت یک پست به حساب میاد
و کارکنان به مقام (رهبری )احترام میگذارند حتی خارج از محدوده کاری
در حالی که مدیر محدود به محیط کار میشود کلی رهبری در تمامی شئونات زندگی روز مره تاثیر گذار است
ولی در مورد مدیر این گونه نیست
عاااااااااااالی بود
سایتتون محشرههههه
بیشتری بنویسین لطفا
خیلی ممنون از توضیحاتون خوبتون
مطلب خوبی بود
Awli bood
خیلی خوشحالم که هستین
دمتون گرم
چرا اینقد زیاد؟
خیلی دنبال این موضوع بودم