اهمیت نیروی انسانی به عنوان مهمترین منبع کاری بر هیچ کس پوشیده نیست. به همین دلیل یافتن شیوهای که بتوان بهرهوری و استخدام اثربخش را با آن بالا برد، یک امر مهم و حیاتی است. امروزه استفاده از سیستمهای مدیریت سنتی کارگر و کارفرما، به نحوی منسوخ شده است.
یک مدیر سنتی برای افزایش راندمان کاری کارکنان، به صورت دائم نظارت و کنترل همه جانبهای دارد که علاوه بر اینکه وقت و هزینهی بسیاری را در بر دارد، سبب کاهش راندمان کاری کارکنان و بهرهوری در سازمان نیز میگردد.
بنابراین باید به دنبال راهکاری باشیم تا به کیفیت و همینطور کمیت کار، آسیبی نرسد. یکی از این متدهای عالی، استفاده از مقولهای به نام مدیریت مشارکتی است.
متدی که در سیستمهای مدیریتی مدرن، کارفرما همیشه سعی میکند، از بهترین و به روز ترین تئوریهای مدیریت جهت بالا بردن راندمان کاری، استفاده کند. این متد، بینش عمیقی را به بخش مدیریت میدهد و وضع سازمان را در حالت بهتری قرار میدهد.
متد مدیریت مشارکتی مزایای زیادی دارد، به گفته "دنیسون" نیز مدیریت مشارکتی امکان ایجاد نوآوری و اشتراکگذاری دانش در بین مدیران و کارگران را به راحتی فراهم میکند و تأثیر زیادی در روند مدیریت میتواند داشته باشد.
پس با این مقاله از تیم کارلیب همراه باشید تا بیشتر با مفهوم مدیریت مشارکتی و مزایای آن آشنا شوید و تجربه خوبی از مدیریت برای خودتان رقم بزنید.
مدیریت مشارکتی چیست؟
مدیریت مشارکتی یا Participatory management در واقع سیستمی است که در آن کارمندان یک سازمان، نقش انفعالی در تصمیم گیری به خود میگیرند.
به عبارت دیگر، افراد مناسب، در زمانی مناسب، برای انجام یک کار مناسب، با هم مشارکت میکنند.
در واقع این مشارکت، در کارهایی است که به خود آنها مربوط میشود، نوعی مشارکت آگاهانه و ارادی که در راستای تحقق و دستیابی به اهداف یک گروه است. اهدافی که همه افراد در پیامدهای آن سهیم هستند.
به همین خاطر رویکردهای متفاوتی برای سیستمهای مدیریت مشارکتی به کار گرفته میشود. برخی از این نمونهها، تیم کاری مستقل، افزایش سطح مسئولیت در قبال کارمندان و حتی فرصتهای بهینه سازی حرفهای میباشد.
مفهوم مدیریت مشارکتی را اغلب مدیرانی درک میکنند که اهمیت هوش افراد را درک کرده و به دنبال رابطهای قوی با کارمندان خود هستند. کارمندانی که در تصمیمات شرکت حضور دارند، احساس میکنند عضوی از یک تیم با یک هدف مشترک هستند و احساس عزت نفس و تحقق خلاقیتهای خود را دارند. در واقع زمانی که کارمندان در تصمیمگیریها شریک باشند، تغییرات به طور موثرتری اجرا میشوند.
علاوه بر آن، مشارکت کارمندان سبب میگردد که از رویدادهای آینده مطلع شوند و از تغییرات احتمالی باخبر شوند. سازمان نیز میتواند به سرعت زمینههای نگرانی را شناسایی کرده و برای یافتن راه حل از کارمندان کمک بگیرد.
در نهایت کارمندان، دید وسیعتری نسبت به سازمان پیدا میکنند و برای سازمان مفیدتر خواهند بود. در این روش، همچنین کارمندان میتوانند مهارتهای لازم برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق و یا مدیر ارشد را کسب کنند. تعهد سازمانی کارمندان در این روش، نسبت به سازمان و تصمیماتی که گرفته میشود افزایش مییابد. این روش مدیریت به صورتهای مختلفی وجود دارد.
انواع سبکهای مدیریت مشارکتی
نمونههای مختلفی از مدیریتهای مشارکتی وجود دارد که در سازمانها و شرکتهای مختلف به کار گرفته میشوند، که این نمونهها شامل:
1. مدیریت اطلاعات
یکی از سبکهای مدیریت مشارکتی، ایجاد یک محیط کار است که در آن اطلاعات به راحتی با کارمندان به اشتراک گذاشته میشود. این اطلاعات شامل مسائل مالی، درآمد و بودجه عملیاتی و همین طور برنامهریزی استراتژیک بلند مدت است. در این روش، در تمام جنبههای تجارت، شفافیت ایجاد میشود و به نوعی این امکان را به کارمندان میدهد که نظرات و پیشنهادات خود را بیان کنند.
2. مدیریت آموزش
در یک محیط کاری که مدیریت مشارکتی در آن رعایت شده باشد، آموزش مداوم، توسعه مهارتها، تقویت حرفهها و راهنماییهای کارمندان به طور مداوم انجام میپذیرد. در این رابطه، کارمندان به طور مداوم مسئولیتهای جدید یا اضافی را بر عهده میگیرند.
در زمینههای مختلف کسبوکار آموزش متقابل میبینند و مهارتهای تازهای را زیر نظر یک مربی حرفهای فرا میگیرند. کارمندان تشویق میشوند که دانش و اطلاعاتی که آموزش دیدهاند را به اشتراک بگذارند و به عبارتی آموزش سازمانی تبدیل به یک ارزش میگردد.
3. مدیریت شناخت
در شکل دیگری از مدیریت مشارکتی، کارمندان به طور منظم با توجه به دستاوردها و مشارکتهایشان شناخته میشوند. در این روش برای افزایش عملکرد و ایجاد انگیزه، پاداشی در نظر گرفته میشود که در واقع سبب تقویت مثبت کسبوکار میگردد. کارمندان نیز این فرصت را دارند که ببینند چگونه مشارکتهای آنان، مستقیماً بر روی شرکت تاثیر میگذارد.
4. مدیریت تصمیمات
مدیریت مشارکتی، غالباً دارای مولفه آموزشی هستند که در آن، به کارمندان در رابطه با فرآیند تصمیمگیری آموزش داده میشوند. کارمندان بینش لازم در مورد مسئله و نحوه حل آن را پیدا میکنند. با استفاده از این سبک مدیریتی، کارمندان به طور مداوم دانش خود را در رابطه با نحوه کار شرکت بالا میبرند و قادر به استفاده از این مهارت در محل کار خود هستند.
5. مدیریت تصمیمگیریهای مشترک
همه اشکال مدیریت مشارکتی، شامل نوعی تصمیم گیری مشترک است. اما در این مدل، این نوع تصمیمگیری عمیقتر است. در این روش کارمندان در غالب گروههای متمرکز، در تمام نظر سنجیها و جلسات حل مسئله شرکت کرده و روی وظایف و پروژههای خاص کار میکنند.
در کل مدیریت مشارکتی، پارامترهایی را برای کارکنان فراهم میکند تا بتوانند در آنها کار کنند و پیشنهادها و ایدههای مختلفی را ارائه دهند. این ایدهها، همگی در راستای اهدافی است از قبل برای مسیر حرکت شرکت و کارکنانش مشخص شده است.
اهدافی که موفقیت ناشی از دستیابی یا شکست ناشی از عدم دستیابی به آنها، برای همه یکسان است. این اهداف را در ادامه با جزئیات بیشتری بررسی می کنیم.
اهداف مدیریت مشارکتی
مدیریت مشارکتی به طور کلی بر دو هدف اصلی استوار است:
هدف اول: ارج نهادن به ارزشهای انسانی و به یاری طلبیدن افرادی که به نوعی با سازمان در ارتباط هستند و
هدف دوم: رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده به کمک همین افراد.
دستیابی به این دو هدف بر چند اصل اساسی استوار است:
اصل اول- استفاده بهینه از سرمایه انسانی
افرادی که در یک شرکت یا سازمان کار میکنند، ماشین یا ربات نیستند که توقع انجام هر کاری را از آنها داشته باشیم، بلکه انسانی برخوردار از قدرت تفکر، هوش و استعداد و تجربه های گرانقدر است که هر گاه زمینهها و شرایط مساعد فراهم شود، میتواند همه چیز را به نفع خود و سازمان خود تغییر دهد.
اصل دوم- رفع نیازهای روانشناختی کارکنان
خلاقیت و نوآوری، دو نیاز اصلی هر کارمندی در هر محیطی است. به این معنا که چنین فرصتی برای او فراهم شود تا بتواند هر آنچه مهارت دارد به کار ببرد تا بهترین نتیجه را به نمایش بگذارد.
مدیریت مشارکتی این مزیت را دارد که چنین فرصتی را فراهم میکند و با اجازه دادن به کارمندان برای تصمیم گیری در موارد مختلف، در واقع سازمان از گزینههای گستردهتری در ارائه راه حل مسائل، بهره میگیرد در نهایت ایدههای معتبر و منحصر به افراد نیز افزایش مییابد.
اصل سوم- حفظ استعدادها
ساختار اغلب ساختمانها به گونه ای است که کارمندان تنها در آنجا حضور فیزیکی دارند ولی از اندیشهها و تفکرات آنها استفاده نمیشود، اما مدیریت مشارکتی ساختار سازمانها را به گونهای تغییر میدهد که نه تنها اندیشه و صدای کارکنان در سازمان به خوبی شنیده میشود، بلکه به عنوان راهنمایی برای هدفگذاری مؤثر نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
اصل چهارم- افزایش بهرهوری صنعتی
مشارکت انسان را به درون فعالیتهای گروهی میکشاند و بستر لازم را برای به کارگیری استعدادها و پرورش آنها فراهم میکند. با این کار افراد نیز تشویق میشوند برای موفقیت بیشتر در جهت توانمندسازی خودشان قدم مثبتی بردارند که به سود سازمان نیز خواهد بود.
اصل پنجم- برقراری روابط صنعتی
مشارکت انسان در فعالیتهای اقتصادی و صنعتی، لاجرم او را وادار به ایجاد ارتباط و تبادل افکار، اندیشه و همین طور خلق ایدههای نو میکند. با این کار افراد در صنعت کمتر احساس ناتوانی میکنند و اعضای سازمان به افرادی فعال و خلاق تبدیل میگردند.
اصل ششم- حفظ جریان ارتباطات
حاشیه نشینی با مدیریت مشارکتی از بین میرود، زیرا انسان موجودی اجتماعی است و تمایل به برقراری ارتباط دارد، که این تعالی و رشد او در گرو مشارکت و همراهی با سایرین است، در صورتی که افراد در حاشیه قرار میگیرند، حرکت سازمانی از تواناییهای آنان محروم میماند.
این اهداف زمانی تحقق پیدا میکنند که همه افراد به یک اندازه تلاش کنند، در چنین حالتی است که مزایای ناشی از موفقیت دستیابی به آنها شامل حال همه آنها خواهد شد. چه مزایایی؟ در ادامه به اختصار بررسی می کنیم.
مزایای مدیریت مشارکتی
استفاده از سبکهای مختلف مدیریت مشارکتی، مزایای زیادی را به شرکت ارائه میدهد. در واقع با ایجاد حس مالکیت در شرکت، احساس غرور به کارمندان القا میشود و سبب افزایش انگیزه در بین آنها میگردد و به همین سبب بهرهوری بالا رفته و رسیدن به اهداف میسر میگردد.
به طور خلاصه می توان مزایای مدیریت مشارکتی را در موارد زیر خلاصه نمود:
1. نوآوری و افزایش کارایی
روند حل مسئله و چگونگی نگاه کردن به قضیه و ایدههای جدید، میتواند منجر به نوآوری شود. جدا از این، اشتراک اطلاعات بین کارمند و کارفرما صورت میپذیرد که نتیجه آن بهبود کیفیت محصول و کاهش هزینه تولید است.
2. کاهش زمان
با ارتباط بین کارگران و کارفرمایان، در واحدهای مختلف، شکاف آنها بهبود یافته و نقصهای احتمالی کاهش مییابد. بنابراین در زمانهای اتلاف شده صرفه جویی میگردد.
3. افزایش رضایت و انگیزه کارکنان
مشارکت دادن کارمندان در تصمیمات، سبب افزایش مالکیت و سهیم بودن آنها در کار میشود. در نتیجه غیبت و جابجایی کارمندان کاهش مییابد. همین طور میزان جذب افراد به سمت سازمان نیز بیشتر میشود.
4. افزایش کیفیت محصول
اظهار نظر در تصمیم گیری در بین کارمندان، به این معناست که کارگران میتوانند برای بهبود کارایی محصول، پیشنهاد دهند و اقدامات اصلاحی انجام دهند. پس بدین ترتیب کیفیت محصول افزایش مییابد.
5. حل مسائل تصمیمگیری
ضرب المثل "یک دست صدا ندارد" را حتماً شنیدهاید! هرچه توانمندیهای ذهنی مورد استفاده در حل و فصل مسائل و مشکلات بیشتر باشد، فرآیند رفع مشکل سریع تر و بهتر پیش خواهد رفت. زیرا چند ذهن خلاق همیشه بهتر از یک ذهن خلاق جواب میدهد.
6. افزایش پویایی کسبوکار
نیروی انسانی در عصر حاضر قدرت انطباق پذیری بیشتری با وظایف شغلی خود دارد و البته از توان بر عهده گرفتن نقشهای متعددی نیز برخوردار هستند. بنابراین، کسبوکارهای مدرن میتوانند سرمایه گذاریهای بیشتری را در قالب طراحی وظایف شغلی پویاتر در این حوزه انجام دهند.
7. کاهش نظارتهای مورد نیاز
با تکیه بر مهارتهای فردی تمرکز بر مدیریت بیشتر میشود و در نتیجه نیاز کمتری به نظارت و کنترل کارکنان ایجاد میگردد. در واقع، در این شرایط افراد هماهنگ و متحد فعالیت دارند و همین عوامل است که روحیه تیمی بین آنها را تقویت میکند، در نتیجه نیاز به نظارت و کنترل کمتر و کمتر میشود.
8. بهبود شکایات
افزایش ارتباط با افراد، زمینه را برای کاهش تعداد شکایات و حل و فصل سریع اختلافات فراهم میکند. در ضمن روابط بین افراد نیز حسنه میگردد. نکتهای که تا به اینجا مطرح میشود، این است که با به کارگیری هر کدام از روشهای مدیریت مشارکتی، اهدافی را دنبال خواهیم کرد که با رسیدن به آنها مزایایی در انتظارمان خواهد بود، اما آیا همه چیز به همین راحتی است که یک تیم متشکل از دو یا چند نفر بتواند این مسیر را طی کند، یا مثل هر کار دیگری مقدمهای دارد و باید ملزوماتی را برای آن فراهم کرد! قطعاً به آن نیاز داریم تا مطمئن باشیم با پایه و اساس کارمان را شروع کردهایم. یکی از این ملزومات، شناسایی افراد مشارکت جو است. چگونه؟
شناسایی افراد مشارکت جو برای مدیریت مشارکتی
از جمله ویژگیهای افراد مشارکت جو میتوان موارد زیر را نام بر:
1. سلامت روانی، ادراکی و توانایی ایجاد اندیشههای بسیار با سرعت زیاد و ارائه آنها به افراد
2. ابتکار و خلاقیت
3. توانایی ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید
4. استقلال رای و قدرت داوری
5. متفاوت بودن از همکاران در ارائه دیدگاهها و اندیشههای نو
6. مسؤلیت پذیری
این افراد به دلیل روحیات و ویژگیهایی که دارند بیشتر در سازمانهایی پیدا میشوند که با روحیات آنها سازگار باشد.
به این معنا که مشارکت و همکاری اصل اول چنین سازمانی باشد، اما چنین سازمانی چه ویژگیهای دیگری میتواند داشته باشد؟
ویژگیهای سازمانی با مدیریت مشارکتی
1. رقابت
در آنها رقابت به صورت کامل و فشرده وجود دارد، زیرا مشارکت در سازمانی تحقق میپذیرد که رقابت کامل بر آن حاکم باشد.
2. دسترسی به مدیرانی با اطلاعات سطح بالا
مدیران سازمانهای مشارکت جو بر این باور هستند که دانش در سطح سازمانشان به وفور پراکنده است و خود به راحتی میتوانند اندیشهها و دیدگاههای دیگران را مستقیم و بی واسطه دریافت کنند.
3. احترام به افراد
کارکنان این سازمانها بر این باورند که میتوانند همگام با نیازهای سازمان رشد کنند. این باور زمانی شکل میگیرد که افراد با احترام تمام یکدیگر را با هر ایدهای که دارند، پذیرا باشند.
4. روابط دائمی و بلند مدت کارکنان
وقتی سطح علمی محیط کار بالا باشد، احترام نیز بین افراد برقرار باشد، کمتر کسی راضی به ترک چنین محیطی خواهد شد. در این شرایط سازگاری شغلی افراد بالا میرود که یکی از عوامل موثر بر آن، برخورداری از امنیت شغلی در سازمان است.
5. استقبال مدیران از تغییر
در این سازمانها همه مدیران تغییر را به عنوان تنها عامل پایداری میدانند و با خشنودی از آن استقبال میکنند. طبیعی است در چنین سازمانی لازم نیست که مدیر بخش زیادی از وقت خود را با اندیشه درباره چگونگی برخورد با تغییرات بگذراند، زیرا همه به این باور رسیدهاند که تغییر نوعی ارزش مثبت است.
6. ساختار متغیر و تعاملی
در فعالیتهای از پیش برنامه ریزی شده مناسبترین ساختار، ساختار سنتی و مکانیکی است، اما در شرایط مشارکتی، ساختار پویا راه گشاتر است و نظام کنترلی کمتر برقرار میشود. در چنین شرایطی افراد از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، البته با این فرض که در سازمان تعادل و موازنه برقرار باشد، زیرا اعضای چنین سازمانی نه محیط کار خود را آشفته و پر هرج و مرج میخواهند که افراد به هر کاری دست بزنند و نه این که میخواهند کنترل مستقیم به گونهای باشد که هیچ جرقه ذهنی متبلور نشود.
7. انعطاف پذیری
مشخصه دیگر این گونه سازمانها است. در ساختار سازمانی انعطاف پذیر تحول گرا، تبادل اطلاعات به راحتی انجام میشود و افراد در فرآیند تصمیم سازی مشارکت دارند.
تا به اینجا که با مدیریت مشارکتی در یک سازمان با حضور افراد مشارکت جو آشنا شدیم، باید این را هم بدانیم که این نوع مدیریت، بایدها و نبایدهایی دارد که عمل کردن به آنها، به خصوص از سوی مدیران ضروری است. این بایدها و نبایدها در ادامه آمده است.
بایدها و نبایدهای مدیریت مشارکتی
یک تصور غلط در بین مدیران، این است که مدیریت مشارکتی شامل چند پیشنهاد سادۀ کارمندی است. درحالی که این روش در واقع شامل برنامه هایی فراتر از یک پیشنهاد ساده است. برای اینکه مدیریت مشارکتی موثر واقع شود، باید چندین مسئله حل شود و موانع زیادی برداشته شود. مدیران در ابتدا باید دست از کنترل کارمندان بردارند و به نوعی به کارمندان اعتماد لازم را داشته باشند.
مدیران از این نکته غافل هستند که با رعایت متد مدیریت مشارکتی، احترام کارمندان را نسبت به خود افزایش میدهند. البته موفقیت در یک مدیریت مشارکتی نیازمند یک برنامه ریزی دقیق و رویکردی آهسته و مرحلهای است. در واقع برای تاثیر گذاری بیشتر مدیریت مشارکتی، مدیران باید در اجرای برنامه صادق و دقیق باشند. بسیاری از کارمندان باید ثابت کنند که ایدههای آنها تأثیر گذار و قابل پذیرش است.
کارمندان باید بتوانند به مدیران خود اعتماد کنند و احساس کنند مورد احترام قرار میگیرند.
از آنجا که مدیریت مشارکتی، یک نوع سبک تصمیم گیری است، بنابراین اجرای آن مستلزم تغییر ایده کارمندان است و همین طور مدیران باید در موقعیتی قرار بگیرند که این متد مورد تضمین واقع شود. این تغییر در واقع به معنای وجود تغییر فرهنگی در سازمان است که از یک سبک به سبک دیگری تغییر خواهد کرد.
البته در این بین افراد و کارمندان مسنتر، ممکن است مقاومت کرده و این تغییر را نپذیرند و همین طور ممکن است یکسری از کارمندان اعتقادی به این سبک تصمیم گیریها نداشته باشند، در اینجا این مسئولیت مدیران است که باید صادقانه تلاش کنند تا مفید بودن این راه حل را به آنها اثبات کنند. برای این اثبات، بهتر است از قبل زمینه آن فراهم شود تا کارمندان راحت تر آن را بپذیرند.
آماده سازی زمینه برای اجرای مدیریت مشارکتی
مدیریت مشارکتی به خودی خود، موفقیت را تضمین نمیکند و نباید انتظار جادو را از آن داشت.
بنابراین قبل از اجرای این سبک مدیریتی، نیاز به آماده سازی و فراهم سازی زمینههای مربوطه هست.
- مشخص شدن اهداف فردی
هریک از طرفین تصمیم گیری به عنوان یک شرکت کننده، باید دارای اهداف مشخصی باشد و همین طور هیچ گونه تضادی بین اهداف هردو طرف وجود نداشته باشد.
- شفاف سازی ارتباطات
در واقع باید ارتباطات واضحی بین مدیریت و کارمندان وجود داشته باشد. این امر به جلب اعتماد دو طرفه کمک کرده و در کارگران سبب بالا رفتن مسئولیت میگردد.
- انتخاب نماینده
برای این کار بهتر است از جمع کارگران، نماینده مورد نظر را انتخاب کنند. انتخاب نماینده به دو دلیل حائز اهمیت است. اول اینکه افراد راحت تر میتوانند مشکلات خود را به همکاران خود بگویند و دوم اینکه مدیریت علاقه بیشتری به صحبت و گوش دادن به افراد را پیدا می کند.
- آموزش کارگران
آموزش و آگاهی دادن به کارمندان، سبب تأثیرگذاری هر چه بیشتر این سبک مدیریتی میشود.
- بالا بردن اعتماد به نفس
کارگران و مدیران جهت اجرای مدیریت مشارکتی نیاز دارند که به یکدیگر اعتماد کنند. محیط کاری نباید محلی برای ارعاب و ترس افراد باشد. بعلاوه احترام گذاشتن به افراد سبب بالا رفتن اعتماد به نفس در افراد میگردد.
تجربهای موفق از مدیریت مشارکتی
با توجه به آنچه در این مقاله مورد بحث قرار گرفت، مدیریت مشارکتی یعنی به وجود آوردن فضایی توسط مدیریت که تمام کارکنان و مشاوران یک سازمان در روند تصمیم گیری و حل مسائل سازمان با مدیریت همکاری و مشارکت میجویند.
در واقع این نوع مدیریت میخواهد از ایدهها، پیشنهادها، ابتکارات، خلاقیتها و توان فنی و علمی کارکنان در حل مسائل و مشکلات سازمان و بهبود مستمر فعالیتها استفاده نماید.
آهنگ فعلی تغییرات در کنار نتایج مثبت، میتواند فاجعه آفرین هم باشد. به گونهای که شرکتها و دولتهای زیادی همه روزه به علت کوتاهی در سازگار کردن خود با این تغییر، ورشکست میشوند. این درحالی است که یکی از عوامل موفقیت در دنیای امروزی، سازگار شدن سریع با تغییرات است که به تعدیلهای مکرر و بزرگی در نوع کارها و نحوه انجام آنها نیاز دارد.
بر همین اساس، به علت ضرورت این متد، تیم کارلیب بر آن شد تا با این مقاله آموزشی شما را از وجود چنین تغییری آشنا کند. زیرا مدیریت مشارکتی یک درمان جادویی برای تمام مشکلات یک سازمان نیست. بنابراین مدیران قبل از اجرای این سبک مدیریت، باید نکات مثبت و منفی را به دقت بسنجند. آنها همچنین باید بدانند که تغییرات در یک شب اتفاق نمیافتد و نیاز به صبر و تحمل زیادی دارد.
این سبک مدیریت احتمالاً سختترین نوع مدیریت است که هم برای مدیران و هم برای کارمندان چالش برانگیز است، اما نگران نباشید اگر از تغییر میترسید ابتدا باید یاد بگیرید، چطور نگرشتان را تغییر دهید تا راحتتر آن را بپذیرید و موفقیت را لمس کنید.
علاوه بر آن می توانید دیگر مقالات کارلیب در زمینه رشد و توسعه فردی و توسعه کسب و کار را نیز مطالعه کنید و اگر تجربهای دارید با ما به اشتراک بگذارید. کافی است سری به آدرس Karlib.com بزنید.
باسلام وتشکر از سایت تان
مدیریت مشارکتی در خارج از سازمان هم داریم که شامل ۲۱مدل است ازجمله انجمن خبرگی،باشگاه مشتریان،مسابقات،و…
خیلی سایت خوبی دارین
بی نظیر هستید
سلام عالی بود
مطلب به درد بخوری بود
حرف نداشت👌🏻
بسیار گویا و شفاف بیان کردید
دفتر مرکزیتون کجا قرار داره
مطالب بی نظیر بود
چرا اینقد زیاد؟
کانال تلگرامی هم دارید ؟